خردادماه سال 1395، آقایی نزدم آمد و خواب همسرش را اینگونه برایم تعریف کرد: «خانمم خواب دیده که از زیر سینه تا پاهایش داخل آب زلال و صافِ دریایی عظیم و وسیع قرار دارد و با حالتی توأم با نشاط و شادمانی، در حال تفکر درباره دریا…
رؤیاها و تعبیرها
حقیقت اسرارآمیز تعبیر خواب
در بهمنماه سال 1365، تنها در خانه، کنار کرسی، رو به قبله نشسته بودم و برای لحظاتی در خود فرو رفته و با خویشتن میاندیشیدم. ناخودآگاه سؤالاتی درباره حقیقت عشق در من ایجاد شد که: خدایا! عشق چیست؟ و واقعیت آن چگونه است که ائمه معصومین و…
در تاریخ 10/6/1393، یکی از مسئولان کشوری که از بیان نام و سمت او معذور میباشم، به دیدنم آمد و در ضمن صحبتهایش، خواب خانمی را که چهل و چهار سال سن دارد و از اقوام مَحرم او نیز به شمار میرود، اینگونه از زبان آن خانم…
خانمی خوابی را که دیده بود اینگونه برایم تعریف کرد. «من در زیر نور مهتاب، کنار ساحل دریا با فردی محترم و بزرگوار که شدیداً به او علاقهمند هستم و او را بسیار دوست میدارم، نشسته بودم و درحالیکه از او خواستههایی داشتم، سؤالاتی را مطرح میکردم.…
سهشنبه 23 خردادماه 1396، مصادف با هجدهم ماه مبارک رمضان، قبل از اذان صبح در خواب مشاهده نمودم که در گوشهای از حیاط منزلمان برای پرورش پرندگان، جایگاهی درست کردهام و در آن جایگاه، تعدادی جوجهطاووس که در حال پَر درآوردن بودند، پرورش میدادم. من با دقت…
سحرگاه یکی از روزهای سال 1388، حدوداً یک ساعت مانده به اذان صبح، در عالم خواب دیدم که به همراه خانواده و چند نفر از نوههای کوچکم، همگی رهسپار فتح قلّه اورست هستیم. در مسیری که طی میکردیم، بازارچهها و مغازههای گوناگونی وجود داشت؛ بهطوریکه بعد از…
در آن سالها که مشکلات متعدد و بسیاری از سوی مغرضان برای بنده و جلسه معنویام پیش آمده بود، بارها در رؤیاها و مشاهداتم میدیدم که مشغول جنگ و ستیز با مغرضان هستم؛ از جمله در سال 1387، شبی در عالم واقعه دیدم انبوهی از دشمنان که…
عصر یکی از روزهای تابستان سال 1393، شخصی به دیدنم آمد و گفت: «امروز بعد از خواندن نماز صبح، در عالم رؤیا دیدم: پدرم در مقابل من و دو فرزند دیگرش و دو تا از نوههایش، داروی نظافت را برداشت و آن را با آب مخلوط کرد…
در اوایل تابستان سال 1369، روزی یکی از شاگردانم که بهتازگی در جلسه علمی و معنوی این حقیر شرکت میکرد، به نزدم آمد و از من اجازه خواست تا رؤیایی که دیده بود، برایم تعریف نماید. پس از موافقت بنده، گفت: «جناب استاد! اوّلینباری که به محضر…
سال 1370، در عالم رؤیا دیدم، چاه فاضلاب منزل ما که در وسط حیاط قرار داشت، پُر شده است. شخص چاهکنی را آوردم تا روی چاه را باز كنند و آن را تخلیه کند. مدتی بعد، رو به من کرد و گفت: «هر قدر آب چاه را…
خردادماه سال 1395، آقایی نزدم آمد و خواب همسرش را اینگونه برایم تعریف کرد: «خانمم خواب دیده که از زیر سینه تا پاهایش داخل آب زلال و صافِ دریایی عظیم و وسیع قرار دارد و با حالتی توأم با نشاط و شادمانی، در حال تفکر درباره دریا…
در بهمنماه سال 1365، تنها در خانه، کنار کرسی، رو به قبله نشسته بودم و برای لحظاتی در خود فرو رفته و با خویشتن میاندیشیدم. ناخودآگاه سؤالاتی درباره حقیقت عشق در من ایجاد شد که: خدایا! عشق چیست؟ و واقعیت آن چگونه است که ائمه معصومین و…
در تاریخ 10/6/1393، یکی از مسئولان کشوری که از بیان نام و سمت او معذور میباشم، به دیدنم آمد و در ضمن صحبتهایش، خواب خانمی را که چهل و چهار سال سن دارد و از اقوام مَحرم او نیز به شمار میرود، اینگونه از زبان آن خانم…
خانمی خوابی را که دیده بود اینگونه برایم تعریف کرد. «من در زیر نور مهتاب، کنار ساحل دریا با فردی محترم و بزرگوار که شدیداً به او علاقهمند هستم و او را بسیار دوست میدارم، نشسته بودم و درحالیکه از او خواستههایی داشتم، سؤالاتی را مطرح میکردم.…
سهشنبه 23 خردادماه 1396، مصادف با هجدهم ماه مبارک رمضان، قبل از اذان صبح در خواب مشاهده نمودم که در گوشهای از حیاط منزلمان برای پرورش پرندگان، جایگاهی درست کردهام و در آن جایگاه، تعدادی جوجهطاووس که در حال پَر درآوردن بودند، پرورش میدادم. من با دقت…
سحرگاه یکی از روزهای سال 1388، حدوداً یک ساعت مانده به اذان صبح، در عالم خواب دیدم که به همراه خانواده و چند نفر از نوههای کوچکم، همگی رهسپار فتح قلّه اورست هستیم. در مسیری که طی میکردیم، بازارچهها و مغازههای گوناگونی وجود داشت؛ بهطوریکه بعد از…
در آن سالها که مشکلات متعدد و بسیاری از سوی مغرضان برای بنده و جلسه معنویام پیش آمده بود، بارها در رؤیاها و مشاهداتم میدیدم که مشغول جنگ و ستیز با مغرضان هستم؛ از جمله در سال 1387، شبی در عالم واقعه دیدم انبوهی از دشمنان که…
عصر یکی از روزهای تابستان سال 1393، شخصی به دیدنم آمد و گفت: «امروز بعد از خواندن نماز صبح، در عالم رؤیا دیدم: پدرم در مقابل من و دو فرزند دیگرش و دو تا از نوههایش، داروی نظافت را برداشت و آن را با آب مخلوط کرد…
در اوایل تابستان سال 1369، روزی یکی از شاگردانم که بهتازگی در جلسه علمی و معنوی این حقیر شرکت میکرد، به نزدم آمد و از من اجازه خواست تا رؤیایی که دیده بود، برایم تعریف نماید. پس از موافقت بنده، گفت: «جناب استاد! اوّلینباری که به محضر…
سال 1370، در عالم رؤیا دیدم، چاه فاضلاب منزل ما که در وسط حیاط قرار داشت، پُر شده است. شخص چاهکنی را آوردم تا روی چاه را باز كنند و آن را تخلیه کند. مدتی بعد، رو به من کرد و گفت: «هر قدر آب چاه را…