یکی از آشنایان که حدود سی و پنج سال دارد و اهل معرفت و معنویت است، روزی از من خواست خوابی را که دیده بود، برایش تعبیر کنم. او گفت: «چند شب پیش هنگام اذان صبح، خواب دیدم در شهری زندگی میکنم که عده خیلی کمی از…
رؤیاها و تعبیرها
حقیقت اسرارآمیز تعبیر خواب
یکی از مشاهدات بسیار بزرگ این حقیر، در سال 1368، رخ داد. هنگام سحر در عبادتگاه خود مشغول ذكر بودم که دیدم حضرت آقا به من فرمودند: «فردا بعد از ظهر بیا به صحرای نزدیك فلان آبادی، و کنار نهر آب در زیر درختان منتظر من باش…
خانمی که به اتفاق همسرش از شاگردان این حقیر هستند، زن بسیار عفیفه و مؤمنهای است که نجابت و پاکدامنی او سالها در بین دوستان همجلسهایاش زبانزد میباشد. بنده شبی نزدیک به اذان صبح، در عالم رؤیا مشاهده کردم که این خانم، از دو چشم نابینا شده…
یكی از شبهای دوشنبه اوایل سال 1366، در منزل یكی از نزدیكان حضرت آقا، جلسه برقرار بود. آن شب از شیخ محیالدین سخن به میان آمد. من هرچه میگفتم، از دیدگاه خودم میگفتم؛ ولی دیگران فقط به ارائه كلام آقا میپرداختند. همین امر باعث شد كه ایشان…
آقای حسین سیراوند، یکی از شاگردان استثنایی، مخلص و صدّیق بنده بود که بهجهت ابتلا به بیماریهای خاص از جمله: HIV، هپاتیت B و هموفیلی،[1] کولهباری از درد و رنج و مصیبت را بر دوش میکشید؛ ولی با اعتقاد قلبی به اینجانب، همواره از عشق به انسان…
در سن 44 سالگی، شبی در عالم خواب مشاهده نمودم، در یک آبانبار بسیار بزرگ هستم كه رو به قبله بود و بیش از صد پله داشت و ارتفاع هر پله، ده تا پانزده سانتیمتر بود. در بین این پلهها، نزدیك شیر آبانبار، جایگاهی مسطح بهاندازه شش…
شوهر خانم مؤمنهای شبی به منزل ما آمد و خواب همسر جوانش را اینگونه بیان نمود: «خانمم در خواب دیده که زنهای زیادی در کوچه و خیابان بهصورت عریان و برهنه در حال رفت و آمد هستند؛ اما خودش را به همراه چند خانم دیگر داخل خانهای…
خانمی به من گفت: «خواب دیدم با دخترم به منزل همسایهمان رفتم. داخل خانه همسایه، پُر از بوتههای کاکتوس بود و شوهر همسایه در میان کاکتوسها با اخم و عصبانیت بسیار، نشسته بود و دستش را روی پیشانیاش گذاشته بود. لطفاً تعبیر این خواب را بفرمایید.» در…
ایام جوانی که در کارخانه اطلسبافت شهر ری کار میکردم، یکی از همکارانم به نام آقای موسوی که سرمکانیک شیفت شب بود که گاهی شیفت کاری روز هم او را میدیدم. وی و دوستانش، همگی کمونیست بودند و نسبت به قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) نظر درستی…
در ایام تألیف مطالب مفتاح دوم از باب چهارم کتاب «زن طائر فردوس»، به تاریخ اردیبهشت 1380، در عالم رؤیا مشاهده کردم در دنیا و بر روی کره زمین هستم که ناگاه به یک چشمبرهمزدنی عمر و اعمال من به پایان رسید. آنگاه خود را در کُره…
یکی از آشنایان که حدود سی و پنج سال دارد و اهل معرفت و معنویت است، روزی از من خواست خوابی را که دیده بود، برایش تعبیر کنم. او گفت: «چند شب پیش هنگام اذان صبح، خواب دیدم در شهری زندگی میکنم که عده خیلی کمی از…
یکی از مشاهدات بسیار بزرگ این حقیر، در سال 1368، رخ داد. هنگام سحر در عبادتگاه خود مشغول ذكر بودم که دیدم حضرت آقا به من فرمودند: «فردا بعد از ظهر بیا به صحرای نزدیك فلان آبادی، و کنار نهر آب در زیر درختان منتظر من باش…
خانمی که به اتفاق همسرش از شاگردان این حقیر هستند، زن بسیار عفیفه و مؤمنهای است که نجابت و پاکدامنی او سالها در بین دوستان همجلسهایاش زبانزد میباشد. بنده شبی نزدیک به اذان صبح، در عالم رؤیا مشاهده کردم که این خانم، از دو چشم نابینا شده…
یكی از شبهای دوشنبه اوایل سال 1366، در منزل یكی از نزدیكان حضرت آقا، جلسه برقرار بود. آن شب از شیخ محیالدین سخن به میان آمد. من هرچه میگفتم، از دیدگاه خودم میگفتم؛ ولی دیگران فقط به ارائه كلام آقا میپرداختند. همین امر باعث شد كه ایشان…
آقای حسین سیراوند، یکی از شاگردان استثنایی، مخلص و صدّیق بنده بود که بهجهت ابتلا به بیماریهای خاص از جمله: HIV، هپاتیت B و هموفیلی،[1] کولهباری از درد و رنج و مصیبت را بر دوش میکشید؛ ولی با اعتقاد قلبی به اینجانب، همواره از عشق به انسان…
در سن 44 سالگی، شبی در عالم خواب مشاهده نمودم، در یک آبانبار بسیار بزرگ هستم كه رو به قبله بود و بیش از صد پله داشت و ارتفاع هر پله، ده تا پانزده سانتیمتر بود. در بین این پلهها، نزدیك شیر آبانبار، جایگاهی مسطح بهاندازه شش…
شوهر خانم مؤمنهای شبی به منزل ما آمد و خواب همسر جوانش را اینگونه بیان نمود: «خانمم در خواب دیده که زنهای زیادی در کوچه و خیابان بهصورت عریان و برهنه در حال رفت و آمد هستند؛ اما خودش را به همراه چند خانم دیگر داخل خانهای…
خانمی به من گفت: «خواب دیدم با دخترم به منزل همسایهمان رفتم. داخل خانه همسایه، پُر از بوتههای کاکتوس بود و شوهر همسایه در میان کاکتوسها با اخم و عصبانیت بسیار، نشسته بود و دستش را روی پیشانیاش گذاشته بود. لطفاً تعبیر این خواب را بفرمایید.» در…
ایام جوانی که در کارخانه اطلسبافت شهر ری کار میکردم، یکی از همکارانم به نام آقای موسوی که سرمکانیک شیفت شب بود که گاهی شیفت کاری روز هم او را میدیدم. وی و دوستانش، همگی کمونیست بودند و نسبت به قرآن کریم و پیامبر اکرم(ص) نظر درستی…
در ایام تألیف مطالب مفتاح دوم از باب چهارم کتاب «زن طائر فردوس»، به تاریخ اردیبهشت 1380، در عالم رؤیا مشاهده کردم در دنیا و بر روی کره زمین هستم که ناگاه به یک چشمبرهمزدنی عمر و اعمال من به پایان رسید. آنگاه خود را در کُره…