شگفتی‌های مهتاب

خاطرات معنوی، مشاهدات قلبی و پیشگویی‌های باطنی، استاد یعقوب قمری شریف‌آبادی 

در سال 1367، مشاهده بسیار مهمی برایم رخ داد که حضرت آقا برای همیشه مرا عبد خودشان قرار دادند. یكی از سحرگاهان ماه مبارک شعبان، در نمازخانه‌ام مشغول ذكر «هو الله» بودم که آقا آن را به این حقیر عنایت فرموده بودند. در اثنای ذکر، ناگهان حضرت…

در ایام تألیف مطالب مفتاح دوم از باب چهارم کتاب «زن، طائر فردوس»، به تاریخ اردیبهشت 1380، در عالم رؤیا مشاهده کردم در دنیا هستم که ناگاه به یک چشم بر هم زدنی عمر و اعمال من به پایان رسید. آنگاه خود را در کره ماه در…

بیست و دوم اردیبهشت ماه سال 1392، مصادف با میلاد باسعادت امام محمد باقر(ع) در اوّلین روز ماه رجب، سحرگاه در نمازخانه‌ام هنگام ذكر، مشاهده نمودم که در بیابان کویری سوزان، عده قابل ملاحظه‌ای از زنان و مردان را که تعدادشان به سی چهل نفر می‌رسید، به…

پنج شش سالی بود که از خدمت سربازی برگشته بودم. در همان ایامی که به ورزش کشتی اشتغال داشتم و بسیار قوی و نیرومند بودم، برخی اوقات حالاتی معنوی در من پدید می‌آمد که برای خلوت کردن با خدا و آرامش روحی به بیابان می‌رفتم. از قضا…

سال 1366، در ایام حیات و زندگانی مولا و مقتدایم، سحرگاه یکی از شب‌های مبارک، در عالم واقعه مشاهده نمودم که میان صحن مطهّر دارالذکر کنار حوض آب ایستاده‌ام و عده بسیاری از سالکان در اطراف من به رفت‌وآمد مشغول‌اند. این حقیر در حالی که به آسمان…

در اوایل سال 1366 بود که در رؤیایی مشاهده کردم: من و رضوانی‌پور سوار بر یک موتور، از روستایی نسبتاً بزرگ بدون هیچ هدفی حرکت کردیم و در کویری بی‌آب و علف که چرخ‌های موتور در ماسه‌های سوزان آن فرو می‌رفت و ما را به‌سختی و مشقت…

صبح یكی از روزهای پنج شنبه سال 1374، آقایی از اهل جلسه به واسطه آشنایی زیادی که با اینجانب داشت و هر هفته به اتّفاق همسرش در جلسه شب‌های جمعه حاضر می‌شد، مضطرب و بسیار نگران به منزل ما آمد و در حالی كه به شدّت اشک…

سحرگاه یکی از شب‌های ماه رجب سال 1390، در نمازخانه‌ام مشغول ذکر صلوات بودم که مشاهده نمودم تصاویر حضرات معصومین(ع) به دیوار عبادتگاهم نصب شده است و هر شب هنگام سحر آن‌ها را زیارت می‌کنم و می‌بوسم. این مشاهده بدان علت بود که من در ماه مبارک…

پس از انتشار مشاهده «فرشته عشق» در سال 1385 که مشکلات زیادی از سوی افراد مغرض برای من ایجاد شده بود، شبی در عالم رؤیا سپاهی عظیم را به فرماندهی خود دیدم که همگی بر شتر سوار بودند و من نیز پیشاپیش آنان قرار داشتم؛ اما به…

یکی از روزهای سال 1386، بعد از این‌که عبادت سحرگاهی و نماز صبح را در نمازخانه‌ام به اتمام رساندم، به اتاقم آمدم. هوا کاملاً روشن نشده بود که بر اثر خستگی و کسالت، در کنار بخاری ساعتی به خواب رفتم. در عالم رؤیا مشاهده نمودم که مشغول…

در سال 1367، مشاهده بسیار مهمی برایم رخ داد که حضرت آقا برای همیشه مرا عبد خودشان قرار دادند. یكی از سحرگاهان ماه مبارک شعبان، در نمازخانه‌ام مشغول ذكر «هو الله» بودم که آقا آن را به این حقیر عنایت فرموده بودند. در اثنای ذکر، ناگهان حضرت…

در ایام تألیف مطالب مفتاح دوم از باب چهارم کتاب «زن، طائر فردوس»، به تاریخ اردیبهشت 1380، در عالم رؤیا مشاهده کردم در دنیا هستم که ناگاه به یک چشم بر هم زدنی عمر و اعمال من به پایان رسید. آنگاه خود را در کره ماه در…

بیست و دوم اردیبهشت ماه سال 1392، مصادف با میلاد باسعادت امام محمد باقر(ع) در اوّلین روز ماه رجب، سحرگاه در نمازخانه‌ام هنگام ذكر، مشاهده نمودم که در بیابان کویری سوزان، عده قابل ملاحظه‌ای از زنان و مردان را که تعدادشان به سی چهل نفر می‌رسید، به…

پنج شش سالی بود که از خدمت سربازی برگشته بودم. در همان ایامی که به ورزش کشتی اشتغال داشتم و بسیار قوی و نیرومند بودم، برخی اوقات حالاتی معنوی در من پدید می‌آمد که برای خلوت کردن با خدا و آرامش روحی به بیابان می‌رفتم. از قضا…

سال 1366، در ایام حیات و زندگانی مولا و مقتدایم، سحرگاه یکی از شب‌های مبارک، در عالم واقعه مشاهده نمودم که میان صحن مطهّر دارالذکر کنار حوض آب ایستاده‌ام و عده بسیاری از سالکان در اطراف من به رفت‌وآمد مشغول‌اند. این حقیر در حالی که به آسمان…

در اوایل سال 1366 بود که در رؤیایی مشاهده کردم: من و رضوانی‌پور سوار بر یک موتور، از روستایی نسبتاً بزرگ بدون هیچ هدفی حرکت کردیم و در کویری بی‌آب و علف که چرخ‌های موتور در ماسه‌های سوزان آن فرو می‌رفت و ما را به‌سختی و مشقت…

صبح یكی از روزهای پنج شنبه سال 1374، آقایی از اهل جلسه به واسطه آشنایی زیادی که با اینجانب داشت و هر هفته به اتّفاق همسرش در جلسه شب‌های جمعه حاضر می‌شد، مضطرب و بسیار نگران به منزل ما آمد و در حالی كه به شدّت اشک…

سحرگاه یکی از شب‌های ماه رجب سال 1390، در نمازخانه‌ام مشغول ذکر صلوات بودم که مشاهده نمودم تصاویر حضرات معصومین(ع) به دیوار عبادتگاهم نصب شده است و هر شب هنگام سحر آن‌ها را زیارت می‌کنم و می‌بوسم. این مشاهده بدان علت بود که من در ماه مبارک…

پس از انتشار مشاهده «فرشته عشق» در سال 1385 که مشکلات زیادی از سوی افراد مغرض برای من ایجاد شده بود، شبی در عالم رؤیا سپاهی عظیم را به فرماندهی خود دیدم که همگی بر شتر سوار بودند و من نیز پیشاپیش آنان قرار داشتم؛ اما به…

یکی از روزهای سال 1386، بعد از این‌که عبادت سحرگاهی و نماز صبح را در نمازخانه‌ام به اتمام رساندم، به اتاقم آمدم. هوا کاملاً روشن نشده بود که بر اثر خستگی و کسالت، در کنار بخاری ساعتی به خواب رفتم. در عالم رؤیا مشاهده نمودم که مشغول…
keyboard_arrow_up
error: