سال 1367 بود که حضرت آقا به دیار باقی و عالم لاهوت رحلت نمود. یکی دو هفته بعد، در عالم رؤیا جنازه مطهر ایشان را دیدم که تابوتی در کنارشان قرار داشت. به دور از دید مردم، با چشمانی اشکبار در کنار پیکر مقدس آقا ایستاده بودم…
شگفتیهای مهتاب
خاطرات معنوی، مشاهدات قلبی و پیشگوییهای باطنی، استاد یعقوب قمری شریفآبادی
سحرگاه یکی از روزهای سال 1370، پس از ذکر و عبادت در نمازخانهام، مشاهده نمودم در بازاری بسیار شلوغ و پُر رفتوآمد مشغول قدم زدن هستم که ناگاه دیدم حضرت امام خمینی(س) دارند از لابهلای جمعیت به طرف من میآیند. به طور ناخواسته به هم رسیدیم و…
یکی از روزهای سال 1375، ساعت 9 صبح بود که ناگهان خبر آوردند یکی از نوههایم که چهار ساله بود، زیر مینیبوس رفته و چرخ جلوی ماشین از روی سینهاش گذشته است. یک ساعت پیش از این اتفاق، در منزل ما بود و من خیلی به او…
سال 1347، چند وقتی بین مردم شایعه شده بود که شهرداری تهران میخواهد در جنوب شهر ری، قبرستان بزرگی به نام «بهشت زهرا(س)» برای دفن مُردههای مردم تهران و حومه احداث نماید؛ اما به دلیل مخالفت شدید علما و مراجع دینی، این کار به تأخیر میافتاد. نظر…
سحرگاه یکی از شبهای پاییز سال 1369 بود که طبق روال همیشه قبل از نماز صبح و بعد از قرائت قرآن، با حال و هوای معنوی در ترجمه آیات تدبر و تفکر میکردم. توجه عمیقی به آیات صفحه سمت چپ قرآن داشتم که ناگهان در خلسه فرو…
اوایل زمستان سال 1364 بود. آن سالها به واسطه نقاشی مناظر طبیعت (دورنما) كه در خانههای مردم میکشیدم، با بیشتر نقاشان ساختمانی در شهرهای مختلف مثل: تهران، شهر ری و ورامین در ارتباط بودم. یكی از این نقاشان ساختمان، مردی درویشمسلك بود و به این خاطر، با…
سال 1367 بود که حضرت آقا به دیار باقی و عالم لاهوت رحلت نمود. یکی دو هفته بعد، در عالم رؤیا جنازه مطهر ایشان را دیدم که تابوتی در کنارشان قرار داشت. به دور از دید مردم، با چشمانی اشکبار در کنار پیکر مقدس آقا ایستاده بودم…
سحرگاه یکی از روزهای سال 1370، پس از ذکر و عبادت در نمازخانهام، مشاهده نمودم در بازاری بسیار شلوغ و پُر رفتوآمد مشغول قدم زدن هستم که ناگاه دیدم حضرت امام خمینی(س) دارند از لابهلای جمعیت به طرف من میآیند. به طور ناخواسته به هم رسیدیم و…
یکی از روزهای سال 1375، ساعت 9 صبح بود که ناگهان خبر آوردند یکی از نوههایم که چهار ساله بود، زیر مینیبوس رفته و چرخ جلوی ماشین از روی سینهاش گذشته است. یک ساعت پیش از این اتفاق، در منزل ما بود و من خیلی به او…
سال 1347، چند وقتی بین مردم شایعه شده بود که شهرداری تهران میخواهد در جنوب شهر ری، قبرستان بزرگی به نام «بهشت زهرا(س)» برای دفن مُردههای مردم تهران و حومه احداث نماید؛ اما به دلیل مخالفت شدید علما و مراجع دینی، این کار به تأخیر میافتاد. نظر…
سحرگاه یکی از شبهای پاییز سال 1369 بود که طبق روال همیشه قبل از نماز صبح و بعد از قرائت قرآن، با حال و هوای معنوی در ترجمه آیات تدبر و تفکر میکردم. توجه عمیقی به آیات صفحه سمت چپ قرآن داشتم که ناگهان در خلسه فرو…
اوایل زمستان سال 1364 بود. آن سالها به واسطه نقاشی مناظر طبیعت (دورنما) كه در خانههای مردم میکشیدم، با بیشتر نقاشان ساختمانی در شهرهای مختلف مثل: تهران، شهر ری و ورامین در ارتباط بودم. یكی از این نقاشان ساختمان، مردی درویشمسلك بود و به این خاطر، با…