حضرت آقا در قلب من

در سال 1367، مشاهده بسیار مهمی برایم رخ داد که حضرت آقا برای همیشه مرا عبد خودشان قرار دادند. یكی از سحرگاهان ماه مبارک شعبان، در نمازخانه‌ام مشغول ذكر «هو الله» بودم که آقا آن را به این حقیر عنایت فرموده بودند. در اثنای ذکر، ناگهان حضرت آقا را دیدم که با سیمایی بسیار نورانی و شادمان، از جلوی درِ نمازخانه با نگاهی مستانه، آرام‌آرام به طرف این حقیر نزدیک می‌شوند؛ تا این‌که به قلب من رسیدند. در همین موقع بود که ناخودآگاه قلبم باز شد و آقا با همان شادمانی و جذابیتی که داشتند، در حالی که به صورتم نگاه می‌کردند، وارد قلب من شده و در آن پنهان گردیدند. در این لحظه، شور و شعف خاصی در من ایجاد شد و احساس كردم كه دیگر آن آدم قبلی نیستم. مانند کسی شده بودم که فرشته بسیار زیبایی را رؤیت کرده و قلبش به هیجان آمده است. از فرط عشق، ناگاه از آن مشاهده به خودم آمدم. اكنون كه سال‌ها از آن قضیه گذشته، هر از چند گاهی، وجود نازنین و مقدس حضرت آقا را در قلبم احساس و رؤیت می‌نمایم.

play_circle_filled
pause_circle_filled
volume_down
volume_up
volume_off
به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: