151. آدمیان جوینده کمال مطلق میباشند؛ ولی به سبب شنیدن و دیدن و دل بستن، همچون مگسان در دام عنکبوتان اسیر گشته و از سیر به سوی کمال مطلق باز ماندهاند.
152. چنانچه در رؤیا، روحی از ارواح مؤمنین به جای ورود از در، از دیوار و یا پنجره وارد خانه شود، بدین جهت است که درگاه خانه به واسطه حالات بهیمی به پلیدی آلوده شده است.
153. اولیای الهی در دنیا همچون کوهسارانِ سرسبزی میباشند که چشمهساران آنها توسط ابرهای رحمت پروردگارشان، از عالم لاهوت بر دلهای آنان میبارد. برای حیات ابدی، خاک وجودمان را با چشمهسارهای اولیای الهی گلستان کنیم.
154. دنیا سبزهزاری است که گلهای آن سيمای جوانان میباشد. در این سبزهزار، سيمای خوشبوی جوانی را به دست گلابگیران الهی تسلیم کنیم تا در زمان پیری همچون عطر خوشبو، معطر باشيم.
155. مردمان همچون دريای تلخ و پر از املاح کثرت هستند که اگر توسط فرشتگان ابرار در کوهساران مقربین ریخته شوند، مانند چشمهساران حیاتبخش، تصفیه شده و پس از ایجاد ثمرات بهشتی به سوی آبهای شیرین دریای وحدت باز میگردند.
156. انسانها در مقابل اوليای الهی همانند سنگهای پراکنده منظومه شمسی میباشند که در اثر گردش زمین به دور خورشید، قلیلی از آنها به عنوان شهابسنگ به زمین سبزينه بهشتی برای كمال هبوط میکنند.
157. آنهایی که از پیامبران و اولیای الهی تقاضای معجزه و کرامت مینمایند، توسط ناشكری به حماقت و گمراهی دوری میافتند.
158. اهل دنیا همچون شعلهای از آتشاند و اهل آخرت همانند نوری از شعله میباشند.
159. هر سلولی از سلولهای بدن میتواند عامل ضعف و توانمندی اراده انسان باشد. سلولها هر کدام بنا بر موقعیتی که دارند، میتوانند نیرو و قدرت یک انسان را داشته باشند. سلولها به تبعیت از سلولهای مغز که در ارتباط با سلولهای قلب میباشند، هرگاه سپاه خوف در انسان ایجاد ناامنی کند، به اتفاق سلولهای مغز از طریق تمرکز فکر میتوانند به کارهای خارقالعاده دست بزنند.
160. هر موجودی، دارای ظاهر و باطنی است که ظاهر آن سایه، و باطن آن نور میباشد.
161. ناخدایان سفینههای ولایت به اتفاق ملوانانِ ابرار در سواحل دریای عشق و فنا لنگر انداخته تا در این وادی خاکدان، به جستجوی رهروان کوی معنا از بین مردمان باشند؛ سفینههایی که با دَم مسیحایی به حرکت در میآیند و برای رسیدن به سرمنزل جمال بینهایت رهسپار میگردند.
162. آثار نیکِ پایدار بهتر است از عزت ناپایدار، و عزت ناپایدار بهتر است از ذلت پایدار.
163. هنگامی عاشق به معشوق عشق میورزد که معشوق نسبت به عاشق عشق ورزیده باشد.
164. همانگونه که زمین بعد از قرنها بهتدریج از خورشید دور میگردد، جسم آدمی هم بعد از سالها از روحش دور میشود. همانطور که زمین به واسطه نور و آب کمالش آشکار میشود، آدمی هم به واسطه عقل و عشق کمالش آشکار میگردد. کمال زمین از بین جمله موجودات، پیامبران و اولیا میباشند. کمال آدمی هم از بین جمله خواستهها، علوم الهی و معارف رحمانی میباشد.
165. آدمیان در زیر پوشش شیطاناند؛ مگر آنان که تحت پوشش رحماناند.
166. بهشت فردوس، قلب مقربان رحيمی است از برای ابرار.
167. غروب چهاردهم، ماه و خورشید در یک خطّ مساوی روبهروی هم در افق رؤیت میشوند. از این دو نور، دو سایه در طرفین انسان دیده میشود. با شدت نور ماه، سایه خورشید برطرف میشود و با شدت نور خورشید، سایه ماه از بین میرود.
168. عاشق میتواند با يك نگاه به معشوق، در ژرفای حقیقت غرق گردد.
169. عشق واقعی همچون تنفس، دائمی است که حیاتبخش نور و سخنآفرین روح در جسم میباشد.
170. انسان در اعلا مرتبه ایمان رهسپار منزلگه خود در بهشت فردوس است تا در آن مکان مقدس، جمال زیبایش را به وجه منور و مطهر رحیمی زینت بخشد.
171. تا انسان اهل خشم و شهوت است، در کلامش رنگ و بوی نفرت است.
172. مؤمن به سبب عقل به کمال، و به سبب عشق به جمال، و به سبب معرفت به وصال میرسد.
173. نفس، آتشی است پوشیده که توسط تمایل، شعلههایش نمایان میگردد.
174. گازهای متعفن نفس را با جرقه عشق شعلهور کنیم تا همچون شمس فروزان، سرزمین تاریک و مرده دلهایمان را به روح و ریاحین الهی منور و معطر نماییم.
175. ربّ هر کس، معبود آن کس میباشد و در هنگام مرگ، روح خود را به خانهای هدایت مینماید که از طریق ربّش بنا نموده است.
176. ما مخلوقات زمین در منظومه شمسی در بازوی چهارم کهکشان راه شیری قرار داریم که از نظر لطافت و ظرافت نسبت به مخلوقات دیگر منظومههای درون کهکشان خودمان، خشنترین و زشتترین مخلوقات هستیم، چه رسد به مهرویان سایر کهکشانهای بینهایت هستی.
177. عارفان عاشق، شاهدان عاقلاند که بر اعمال عابدان جاهل آگاهاند.
178. محکمات قرآن توسط عقل الهی و متشابهات قرآن توسط عشق رحمانی به درك و ظهور میرسد.
179. ما کامل میشویم تا سالم شویم و سالم میشویم تا عامل شویم و عامل میشویم تا خالق جمال شویم.
180. روح ابراهیمی یوسف(ع) همچون شعلهای فروزان، فلز نیازمند زلیخا را در کاخ عزیز مصر به جواهری ارزشمند تبدیل ساخت.
181. سد ذوالقرنین، مابین پیروان موسی(ع) و پیروان داوود(ع) ساخته شد.
182. اکثریت آدمیان به موجب ترس از دست دادن جانها و مالهایشان کذاباند. از این رو، دشمن راستگویان رحمانیاند.
183. چنانچه انسان در آتش عشق همچون بلور، شفاف گردد، نظیر ملائکه و روح بهسختی رؤیت میشود و چنانچه مانند سفال، تیره گردد، بسان جن و انس بهآسانی رؤیت میشود.
184. زن، طائر فردوس یا بُراق عشق به سوی جمال مطلق است؛ در حالی كه بالهای او را همچون درندگان به شهوات پرپر میكنيم.
185. ذوالقرنین همچون سلیمان نبی(ع) در حفظ و حراست زبور کوشید و همچنین محافظ پیروان داوود(ع) از قوم یهود بود.
186. وعده پرودگار فرا رسید و خضرای ظلمات به خشکزار شهوات تبدیل گردید.
187. عرفان قلبی، نسیم طربناکی است در زیر عرش پروردگار که از نهر کوثر برمیخیزد.
188. اگر قرار باشد جسم اولیای الهی در زیر خاک نپوسد، حداقل بايد در هر چند متر مربع از سطح زمین، یک جسم نپوسیده وجود داشته باشد.
189. انسان با تمام علوم، به واسطه تعلقات، شاهد حقایق و مقامات باطن خویش نمیباشد؛ چنانکه خورشید با تمام نور به واسطه اجرام اطرافش، شاهد کواکب آسمان خود نمیباشد.
190. هر کس میخواهد به عزت و عظمت دنیا و آخرت برسد، باید در برابر رب همانند قمر در برابر شمس، به سجده عشق افتد تا همچون قمر مسجود کواکب گردد.
191. همانگونه که عیسی(ع) پسر مریم(س)، انسان مطهری است که جسمیت او برای مردم، شبهه میباشد، حسین(ع) پسر فاطمه(س) نيز انسان مطهری است که مظلومیت او برای مردم نهفته میباشد.
192. مردم یا از بهشتیاناند و یا از دوزخیان. اگر از بهشتیاناند، فرشتگان و ارواحاند، و اگر از دوزخیاناند، جنیان و انسیاناند.
193. چون سرآغاز خلقت از عالم نباتی میباشد، تورات در وادی مقدس از شجره طور نازل گرديد.
194. عشق، همچون طائر فردوس است که توسط شهوت از پرواز میافتد.
195. نشان آدمیان، لحن کلامشان است كه توسط صورتهایشان به ظهور میرسد.
196. با آنکه میلیاردها سال از عمر زمین میگذرد، به گفته بعضیها كه میگويند جسم اوليای الهی نمیپوسد، میبايد ميلياردها جسم سالم در زیر خاک مدفون باشد.
197. اگر مؤمنان با مته نیاز، سرزمین وجودشان را حفاری کنند، کوثر عشق بر سرزمين دلهايشان جاری میگردد.
198. سلامت نفس در عقل الهی و سلامت روح در عشق رحمانی میباشد.
199. نفس همچون سلطانی است که ابلیس وجودش ملکه قصر، و شیاطینش خواستههای او میباشد.
200. انتقاد ملائکه و ابلیس از آدم(ع) به واسطه دلهای معیوبشان بود که آدم(ع) توسط پروردگارش پرده از راز اسمای آنها برداشت و آنان را سرافکنده به سجده انداخت.