101. قرآن همانند پدری است که فرزندانش حضرات معصومین(ع) و نوادگانش اولیای الهی میباشند.
102. عشق، کیمیایی است حیاتآفرین که در حریم اولیای الهی یافت میشود.
103. از دیوانگی است که دنیا را مکان خور، و آخرت را جایگاه خواب بدانیم.
104. دنیا برای آدمیان همانند بوم نقاشی است که نقشآفرینَش در آخرت مالک آفریده خود میباشد.
105. میانهرو به کسانی گویند که قبل از اسلام، تورات و انجیل، و بعد از آن، محکمات و متشابهات قرآن را سرمشق زندگی خود قرار دهند.
106. دینداران به سه گروه مختلف تقسيم ميیشوند: فجّار، ابرار و مقربان.
107. ديندارانی كه دور از اولیای الهی باشند، در صفی طولانی و ممتد هستند که اوایلشان مسرور و اواخرشان مغضوب میباشند.
108. دنیا قبرستانی است و مردم همچون مردگانی هستند که با صُور اولیای الهی زنده شده، شنونده و بیننده اعمال خویش میشوند.
109. دلهای کویری توسط کوثر عشق اولیای رحماني زنده و سرسبز میگردد.
110. دلهای تاریک مردان بر اثر لبخند همسرانشان روشن میگردد.
111. اولیای خدا به منزله مغناطیس و مردم به منزله فلزات گوناگوناند. در مسیر جاذبه مغناطیس، بُرادههای آهن میباشند.
112. آدمیان به کمال و جمالشان انساناند؛ نه به ظن و گمانشان.
113. چهار پرنده به دستان ابراهیم سر بریده شد؛ نه چهار درنده.
114. همانگونه که حيوان جنگلی، زبان انسان شهری را نمیداند، آدم مُلکی هم زبان انسان ملکوتی را نمیداند.
115. کام تلخ مرد توسط بوسه شیرین زن شیرین میشود.
116. مردم توسط تصویرگران الهی و نقشآفرينی اولیای رحمانی، صورتهایشان شکل میگیرد.
117. اگر میدانستیم که در عالم ارواح جلوههای لطیف ملکوتیان حضور دارند و اگر میدانستیم که دنیا جنگل درندگان و دوزخ جنبندگان است و یا اگر میدانستیم که در دنیا از مجرمین هستیم و به واسطه جرم به زندان میافتیم، هیچگاه به خود اجازه نمیدادیم که در دنیا طرفةالعینی آزاد و از محدوده اولیای الهی دور باشیم.
118. اولیای رحمانی بر خلاف پیامبران الهی، وجودشان ناشناخته و شعارشان پوشیده میباشد. آنهایی که از نور آنان حیات و از روحشان شفا میگیرند، ساجدان سحر و محبان قمرند.
119. اگر میدانستیم که دنیا جنگل مخوف است و در این جنگل مخوف انبوهی از درندگان خونآشام وجود دارند، هرگز از پناهگاه خود خارج نمیشدیم و زندان را به آزادی ترجیح میدادیم.
120. تمام حوادث و حقایقی که از ابتدای عالم تا انقراض عالم در ظاهر و باطن اتفاق میافتد، نتیجه اعمال آدمیان نسبت به حالات و مقامات معنوی پیامبران و اولیای الهی میباشد.
121. عقل، مَرکب صحرا است. عشق، کشتی دریا است. فنا، بُراق اعلا است.
122. انسانها کودکان متولد شده بیرنگ هستند که در اثر اعمالشان شتابان به سوی تولدي دوباره و صورتهايی گوناگون میباشند.
123. زنان مَرکب راهوار مُلک و ملکوت از برای مردان میباشند.
124. زنان به منزله شعله سوزندهای هستند كه اگر مردان در مقابل آتش آنان استقامت ورزند، به صورت فرشتگان منور آشکار گردند.
125. روح توسط عشق و ریح به واسطه آب آشکار میگردد. کمال روح توسط حور و کمال ریح به واسطه نور است.
126. دنیا تجلیگاه واحدیت است. چنانچه در این واحدیت، رهرو حقیقت باشیم، راهبر طریقت میگردیم.
127. دنیا جنگل جنبندگان و زنها همچون آب رواناند که توسط آشامیدن حیوانات آلوده شدهاند. برای رفع آلودگی، از تصفیهخانه اولیای الهی بهرهمند شویم.
128. آدمیان فرزندان آب، خاک، نور و روح میباشند. آب و خاک منشأ ظهور نفس، و نور و روح منشأ ظهور عقل میباشند. پس با مادران آب و خاكِ زمین و نور و روحِ آسمان متعادل باشید تا در حیات و ممات از شما نرنجند.
129. مردم رؤیاهای خویش را بر اساس رنگهایی که به خود گرفتهاند، از سفیدی نور تا سیاهی ظلمت، تعبیر میکنند.
130. اگر زن مؤمنهای در خانه خود نامحرمی را در خواب مشاهده نماید و بعد از خواب یکی از محرمانش كه زن میباشد به خانه او بیاید، این رؤیا صحیح است؛ چون مؤمن به واسطه تزکیه نفس همچون بلوری شفاف، و غیر مؤمن همچون سنگی سخت در مقابل شیشه میباشد.
131. آدمیان به واسطه دوری از نور عقل و نزدیکی به شعله نفس، از آسمان ملائکه و روح به زمین جن و انس هبوط میکنند.
132. راههای به سوی رحمان و شیطان دو راه مختلف است: راه صعودی و راه نزولی. راه صعودی برای ملائکه و روح، و راه نزولی برای جن و انس میباشد.
133. علت کشیده شدن پرده ابهام بر روی حقایق رؤیاها، عدم كمال مردمان میباشد.
134. مؤمن در مقابل خدا همچون زمین در برابر خورشید است که چهار فصل دارد؛ فصل اوّل، پاییز: برای ریختن رنگ تعلقات. فصل دوم، زمستان: برای سفید شدن از تیرگیها. فصل سوم، بهار: برای دمیدن روح و پديد آوردن ثمرات. فصل چهارم، تابستان: برای چشیدن حلاوت ثمرات.
135. دنیا هنرستان انس و جن است. از هنرستان انس و جن به هنرکده روح و ملائکه راه یابید که آثار هنری روح و ملائک، مهرویان مقرّب و آثار هنری انس و جن، زشترویان مکدّر میباشد.
136. اغنیای ناسوتی، محرومان لاهوتی میباشند.
137. در گفت و شنودی که ماه با خورشید داشت، چنین عرض کرد: ای شمس! ای رازدار مهربان! از اینکه مرا با نور آفتاب عالمتاب خود روشن نمودی، سپاسگزارم؛ لیکن از آنجایی که سالیان طولانی است محرمانی در بین زمینیان و آسمانیان ندارم، رنجیده شدهام؛ چرا که به واسطه نور آفتاب که در ظلمت شب بر من تاباندی، زمینیان بر من شوریدند و آسمانیان از من بر حذر شدند. ای شمس! از این همه تفضل و عنایتی که بر من رواداشتی و مرا از تاریکی مطلق به روشنایی کامل منور ساختی، بسیار در حضورت شرمندهام؛ اما افسوس! مهتاب لطافت من که نتیجه آفتاب عنایت توست، باعث شد که پرده از روی ظلمت زمینیان بر دارد و آنها را به ظلم و جنایتشان رسوا گرداند و مرا به جُرم روشنایی مهتابم، سرزنش و توبیخ کنند و همین طور آسمانیان که بهظاهر، درخشنده جلوه میکردند، با رؤیت بدر کاملم آنچنان نسبت به من محو و بر حذر شدند که مجبور به کاهش نور مهتابم شدم.
138. محرومیت از معرفت ، ناشی از عدم صداقت و طهارت است.
139. اسپرمها نقش مهمترین عامل حیات و توانمندی را برای سلولهای بدن، به خصوص مغز و قلب دارند. هر انسان فانی با جذبه عشق و تمرکز فکر، مطمئناً به اتحاد سلولها نایل میشود و هرگاه در اثر خوف و ناامنی، ارادهای از او به وجود آيد و بخواهد از منافذ هر جسمی عبور کند، برای او سهل است؛ هر چند جسم همچون شیشهای قطور باشد، عبور از آن ممکن است.
140. دنیا و آخرت به منزله هنرستان و نمایشگاهی میباشد که نقشآفرین هنرستان دنیا مردماناند. برای خلق هنری خود، از جمالی همچون عیسیها(ع) و مریمها(س) الگو بگیرید.
141. ما و آیندگان، جوهره گذشتگان هستیم. اگر در اختراعات و اکتشافات ظاهری، موفقیتهایی حاصل شده، به همان مقدار در اختراعات و اکتشافات باطنی هم پیشرفتهایی به دست آمده؛ همچنانکه روز و شب به اتفاق هم در سیرند. روز بنا بر شدت نور خود، تجلیاتش را آنچنان که هست ظاهر میکند و شب هم بنا بر شدت تاریکی خود، تجلیات باطنش را آنچنان که هست ظاهر میکند؛ چنانکه اولیای شیطانی و اولیای رحمانی در هر زمان و مکان مقابل یکدیگر قرار دارند.
142. جویندگان حق، عالمان عاقلاند. یابندگان حق، عارفان عاشقاند. بینندگان حق، سابقان باقیاند.
143. رؤیاها یا نفسانی است یا روحانی. چنانچه اعمالْ نفسانی باشد، بیننده، اعمال بهیمی خود را شاهد است و چنانچه اعمالْ روحانی باشد، بیننده، اعمال انسانی خود را شاهد است.
144. اسپرمها به مثابه سربازان و نیروهای درون انسان میباشند. هر اسپرمی که در رحم زن به رشد کامل میرسد، پس از تولد میتواند با طی مراتب کمالی به قدرتهای خارق العاده روحی به صورت اراده خدايی و مافوق بشری دست يابد.
145. مُلکیان الهی و ملکوتیان رحمانی همچون آفتاب درخشنده روز و مهتاب تابنده شب، به سوی کمال الهی و جمال رحیمی شتاباناند.
146. تعداد سلولهای یک انسان حدود صد هزار میلیارد میباشد. اگر به عنوان مثال انسانی که صد کیلوگرم بار بر میدارد، بتواند به وحدت و اتحاد سلولهای وجودش برسد، هر سلول میتواند همان صد کیلوگرم بار را بر دارد. چنانچه هر سلولی صد کیلوگرم بار بر دارد، هر ده سلول یک تُن بار را بلند خواهد کرد. بنابراین، یک انسان با اتحاد سلولهایش میتواند ده هزار میلیارد تُن بار را بلند نماید. اگر هر اتومبیل پنج تُن وزن داشته باشد، یک انسان میتواند دو هزار میلیارد اتومبیل را بلند کند. با توجه به مسافت صد و پنجاه میلیون کیلومتری بین زمین و خورشید، اگر هر اتومبیل ده متر باشد، طول این تعداد اتومبیل صد و سی و سه برابر فاصله زمین تا خورشید است.
147. چهار چیز در عالم کثرت، نشانه وحدت است: خاک، آب، آتش و باد. خاک، پاک کننده مرغ؛ آب، پاک کننده مرغابی؛ آتش، پاک کننده پروانه؛ و باد پاك كننده گُل میباشد. مرغ به منزله نفس، مرغابی به منزله عقل، پروانه به منزله عشق، و گُل به منزله وجه میباشد.
148. کافر در قیامت میگوید: ای کاش خاک بودم تا همچون سنگی سخت تکذیب کننده کلمات اولیای الهی که همان کوثر عشق بود، نمیشدم!
149. شیاطین جن و انس در چهار جهت جمادی، نباتی، حيوانی و انسانی به کمین نشستهاند. برای رهایی از دام آنها ناچار با عشق و فنا همچون ملائکه و روح، به جلال و جمال بینهایت الهی راه یابیم.
150. عشق واقعی، پی در پی همچون تنفس با دوام میباشد.