1101. مرگ، تعويض لباس جسمانی است برای پوشيدن لباس روحانی.
1102. ظهور خورشيد و زهره در حريم يكديگر غير ممكن، و ماه و زهره در حريم يكديگر ممكن میباشد.
1103. ستاره قطب برای قليلی آشكار، و برای كثيری پنهان میباشد.
1104. ورود خورشيد در محدوده ماه، محال، و ورود ماه در محدوده خورشيد ممكن میباشد.
1105. برتری حسين(ع) پسر فاطمه(س) نسبت به عيسی(ع) پسر مريم(س)، ديد باطنی و ظاهری میباشد.
1106. ابرار رحمانی، هدايتكننده به سوی مقربان رحيمیاند.
1107. رسالت در حريم ولايت، محدود، و ولايت در حريم رسالت، نا محدود میباشد.
1108. همانگونه كه زنبورها عسلهای شفابخش خود را از شهد گلها فراهم میكنند، اوليای رحمانی نيز معارف حياتبخش خود را از وجه مقربان فراهم میكنند.
1109. همانگونه كه خورشيد در ظاهر حافظ و ناظر موجودات است، خدا نيز در باطن حافظ و ناظر مخلوقات میباشد.
1110. روشنایی ماه نسبت به روشنایی خورشيد يكنواخت نمیباشد.
1111. زهره نسبت به ماه، ظاهر و نسبت به خورشيد، غايب میباشد.
1112. شفافيت مشاهدات مردم نسبت به اوليای الهی، همانند آبهايی است كه هر قدر به چشمهسار نزديكتر باشد، زلالتر میباشد.
1113. كلام اوليای رحمانی، كليد قفل اعتراف پيروان آنان میباشد.
1114. معجزه انبيای الهی، و كرامات اوليای رحمانی توسط وحی و الهام به انجام میرسد.
1115. آدميان همچون موجوداتی میباشند كه در گِل و لای رودخانهها سر بر آوردهاند. تنها شماری از آنان همانند ماهيان آزاد به سوی چشمهسارهای زلال در حركتاند.
1116. عارفان، همانند ماهيان آزاد از تيرگی رودخانهها به زلالی چشمهسارها رواناند.
1117. فشارها صابران را از تمتعات نفسانی به تمنيات روحانی میرساند.
1118. همانگونه كه چوپانان برای گوسفندان خود نگهباناند، اوليا هم براي پيروان خود نگهدار میباشند.
1119. همانگونه كه گوسفندان، چوپانان خود را به انسانيت نمیشناسند، آدميان هم اوليا را به رحمانيت نمیشناسند.
1120. ابرار، در صراط نورند و مقربين، در صراط حور میباشند.
1121. آدميان برای آبادانی مُلك و ملكوت، دو چراغ نفسانی و عقلانی دارند كه توسط اوليا میتوانند با چراغ نفس، مُلك و با چراغ عقل، ملكوت را آباد كنند.
1122. عشق توسط چراغ عقل در خانه دل به جستجوی حور میباشد.
1123. خداوند هاديانی دارد كه از ديد چشمها غايباند. برای رؤيت آنان چشمهايی لازم است كه با اشك شوق تطهير شده باشد.
1124. مرز بين غيب و شهود، فنا است كه توسط عشق گشوده میشود.
1125. صراط حميد به سوی فضيلت، و صراط جحيم به سمت رذيلت میباشد.
1126. برای اصحاب شمالْ ابرار، تاريك و مقربان، غيب میباشند.
1127. عشق، آتشی است كه توسط شعله به نور و توسط نور به روح و از طريق روح به وجه میرسد.
1128. اگر بدانيم كه جسم لباس روح است و روح پس از مفارقت لباس بهتری میپوشد، مرگ نشاطآور میگردد.
1129. همه حقايق جسم و روح در نفس و عقل پوشيده میباشد.
1130. همانطور كه زبان جسم معرف صورت است، زبان روح معرف سيرت میباشد.
1131. مردم همچون سنگ سخت در نزد اوليای الهیاند. با اشعه عشق، خاك و با كوثر عشق، خضرا میگردند.
1132. عاشق از طريق معشوق جمالش را جميل مینمايد.
1133. نور معشوق سبب میشود كه چشم دل عاشق، مَهرويان جميل را در ظلمت ذات رؤيت كند.
1134. راهيان حق از طريق چراغهای زمينِ دوزخ به چراغهای آسمانِ بهشت راه میيابند.
1135. توسط ابرار از روشنايی مُلك به روشنايی ملكوت راه میيابيم.
1136. خداوند به صورت نور در اعلی عليين و اسفل سافلينِ انسان كامل تجلی كرده.
1137. سلولها همانند آدميان نسبت به يكديگر دوست و دشمن میباشند.
1138. حقيقت خورشيد آفتاب، حقيقت ماه مهتاب، و حقيقت زهره وجه میباشد.
1139. صورتها را برای شستشو به سوی دلهایی ببريد كه چشمهسار كوثر عشق است.
1140. مردم هفتاد و سه گروهاند كه يك گروه از آنان غيب است.
1141. علم اندوزی و ثروتاندوزی كه برای جامعه نباشد، وبال است.
1142. قرآن، كتاب هدايت است از طريق ملائكه و روح برای راهنمايی جن و انس.
1143. فرق خورشيد و ماه اين است كه خورشيد به سوی تاريكی و ماه به سمت روشنايی میرود.
1144. ثمره ماه، مَهرويی و ثمره خورشيد، خوشرويی میباشد.
1145. شيرينی عسل زنبور از شهد و شيرينی بوسه معشوق از وجه میباشد.
1146. تا جن از آتش به نور، و انس از گِل به روح نرسند، در دوزخ خشم و جهنم شهوتاند.
1147. وجود جسمانی ما توسط شمس، و وجود روحانی ما به واسطه قمر، سالم میگردد.
1148. آتشی كه نور نداشته باشد، طاهر نيست و نوری كه روح نداشته باشد، كامل نيست.
1149. خاك را بدون آب ثمر نيست، آب را بدون خاك اثر نيست.
1150. الباب به سيمای الهی، ابرار به سيمای رحمانی و مقربان به سيمای رحيمی طاهر و ظاهر میباشند.