پس از انتشار مشاهده «فرشته عشق» در سال 1385، که مشکلات زیادی از سوی افراد مغرض برای من ایجاد شده بود، شبی در عالم رؤیا سپاهی عظیم را به فرماندهی خود دیدم که همگی بر شتر سوار بودند و من نیز پیشاپیش آنان قرار داشتم؛ اما به…
رؤیاها و تعبیرها
حقیقت اسرارآمیز تعبیر خواب
در یکی از روزهای پاییز سال 1365، در منزل آقایی که خانمش نابینا بود، مشغول نقاشی منظره بودم. هنگام ظهر سر سفره غذا آن خانم نابینا به من گفت: استاد! من در مورد تعبیر خواب، تعریف شما را خیلی شنیدهام. از شما میخواهم لطف کنید و خوابی…
خانمی حدوداً سی و چهار ساله برایم تعریف کرد: «در خواب دیدم که یکی از خانمهای آشنا که با هم به جلسهای معنوی میرویم، به من میگوید: یک گلدان گل به من بده. در همین اثنا، از خواب بیدار شدم. و در این فکر فرو رفتم که…
روزی یکی از شاگردانم که خود و خانوادهاش بسیار پرهیزکار و با اعتقاد هستند، به من گفت: «آقا من سحرگاه روز تاسوعای حسینی سال 1395، نزدیک اذان صبح خواب دیدم در منزل شما هستم و شما از معنویات برای من سخن میگویید. در همین اثنا، زنگ منزلتان…
سالها پیش، یکی از شاگردانم که هماینک از شاگردان خوب بنده میباشد، هرازچندگاهی بهواسطه غرور و ادعای معنویت، باعث رنجش خاطر من میشد. روزی ایشان بهطور خصوصی نزد من آمد و گفت: «آقا! دو شب پیش خواب دیدم باغچهای در حیاط منزل شما، وجود دارد و من…
خانم میانسالی میگفت: «در خواب مشاهده کردم از درخت انگور، خوشههای خوب انگور را جدا نموده و آنها را داخل ظرفی ریختم تا به خانمی که مربی اخلاق و قرآن من است، هدیه نمایم. اما وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم یک ظرف پُر از انگور، شبیه ظرف…
چندی پیش، خانم مؤمنهای که حدود پنجاه سال سن دارد، به من گفت: «جناب استاد! در خواب دیدم من به همراه دو دخترم که متأهل و دارای فرزند هستند، در یک اتاق نسبتا بزرگ با دیوارهای بسیار سخت و محکم و بدون هیچ در و پنجرهای، زندانی…
زن و شوهر جوانی، یک شب در منزل ما مهمان بودند. در حین صحبت، خانم ایشان رو به من کرد و گفت: «استاد! چند شب پیش خواب دیدم که مدتی است پشت به قبله نماز میخوانم.» اگرچه تعبيرش برايم نگرانكننده بود، اما با زيركی خاصی به او…
در یکی از شبهای جمعه پاییز سال 1366، مجلس سماعی در دارالذکر برقرار شد که در نهایت، شب استثنایی و پُرمخاطرهای را برای من رقم زد. آن شب، جمعیت بسیاری از اطراف تهران، شهر ری و ورامین در آن مجلس حضور داشتند و ما هم با لباسهای…
آقایی نسبت به این حقیر و جلسه معنویام آشنایی کامل داشت و از روی اعتقاد و ارادت قلبی، گاهی اوقات کمکهایی به جلسه اینجانب مینمود. یک شب از شبهای زمستان 1395، در عالم رؤیا مشاهده کردم، فرشتهای بلندقد و بسیار زیبارو به نزدم آمد و در مقابلم…
پس از انتشار مشاهده «فرشته عشق» در سال 1385، که مشکلات زیادی از سوی افراد مغرض برای من ایجاد شده بود، شبی در عالم رؤیا سپاهی عظیم را به فرماندهی خود دیدم که همگی بر شتر سوار بودند و من نیز پیشاپیش آنان قرار داشتم؛ اما به…
در یکی از روزهای پاییز سال 1365، در منزل آقایی که خانمش نابینا بود، مشغول نقاشی منظره بودم. هنگام ظهر سر سفره غذا آن خانم نابینا به من گفت: استاد! من در مورد تعبیر خواب، تعریف شما را خیلی شنیدهام. از شما میخواهم لطف کنید و خوابی…
خانمی حدوداً سی و چهار ساله برایم تعریف کرد: «در خواب دیدم که یکی از خانمهای آشنا که با هم به جلسهای معنوی میرویم، به من میگوید: یک گلدان گل به من بده. در همین اثنا، از خواب بیدار شدم. و در این فکر فرو رفتم که…
روزی یکی از شاگردانم که خود و خانوادهاش بسیار پرهیزکار و با اعتقاد هستند، به من گفت: «آقا من سحرگاه روز تاسوعای حسینی سال 1395، نزدیک اذان صبح خواب دیدم در منزل شما هستم و شما از معنویات برای من سخن میگویید. در همین اثنا، زنگ منزلتان…
سالها پیش، یکی از شاگردانم که هماینک از شاگردان خوب بنده میباشد، هرازچندگاهی بهواسطه غرور و ادعای معنویت، باعث رنجش خاطر من میشد. روزی ایشان بهطور خصوصی نزد من آمد و گفت: «آقا! دو شب پیش خواب دیدم باغچهای در حیاط منزل شما، وجود دارد و من…
خانم میانسالی میگفت: «در خواب مشاهده کردم از درخت انگور، خوشههای خوب انگور را جدا نموده و آنها را داخل ظرفی ریختم تا به خانمی که مربی اخلاق و قرآن من است، هدیه نمایم. اما وقتی خدمت ایشان رسیدم، دیدم یک ظرف پُر از انگور، شبیه ظرف…
چندی پیش، خانم مؤمنهای که حدود پنجاه سال سن دارد، به من گفت: «جناب استاد! در خواب دیدم من به همراه دو دخترم که متأهل و دارای فرزند هستند، در یک اتاق نسبتا بزرگ با دیوارهای بسیار سخت و محکم و بدون هیچ در و پنجرهای، زندانی…
زن و شوهر جوانی، یک شب در منزل ما مهمان بودند. در حین صحبت، خانم ایشان رو به من کرد و گفت: «استاد! چند شب پیش خواب دیدم که مدتی است پشت به قبله نماز میخوانم.» اگرچه تعبيرش برايم نگرانكننده بود، اما با زيركی خاصی به او…
در یکی از شبهای جمعه پاییز سال 1366، مجلس سماعی در دارالذکر برقرار شد که در نهایت، شب استثنایی و پُرمخاطرهای را برای من رقم زد. آن شب، جمعیت بسیاری از اطراف تهران، شهر ری و ورامین در آن مجلس حضور داشتند و ما هم با لباسهای…
آقایی نسبت به این حقیر و جلسه معنویام آشنایی کامل داشت و از روی اعتقاد و ارادت قلبی، گاهی اوقات کمکهایی به جلسه اینجانب مینمود. یک شب از شبهای زمستان 1395، در عالم رؤیا مشاهده کردم، فرشتهای بلندقد و بسیار زیبارو به نزدم آمد و در مقابلم…