سال 1342 بود و حدود دو سال از اتمام دوران خدمت سربازیام میگذشت و با وجود محرومیتها و مشکلات ناشی از فقر و نیز مسئولیت سرپرستی مادر و دیگر اعضای خانواده، همچنان با عشق و امید فراوان به ورزش كشتی در باشگاه شهر ری ادامه میدادم. روزی یكی از همباشگاهیهایم که جوانی بسیار مؤمن و پرهیزکار بود، برایم تعریف كرد: «دیشب در خواب دیدم که صورت شما در آسمان به قدری بزرگ شده كه مردم همگی داشتند شما را تماشا میكردند.»
من از خواب آن دوست ورزشکارم بسیار خوشحال شدم؛ چرا كه دو سه ساعت مانده به اذان صبح، خواب دیده بود و گمان کردم این خواب، برای من نویدی است که با وجود سختیها و مشكلات زندگی، من در آینده به واسطه قهرمانی در مسابقات جهانی، مشهور خواهم شد. اما غافل از رؤیایی بودم که خودم قبلاً در ایام سربازی مشاهده نموده و در پاسخ امام رضا(ع) که از من پرسیدند: «چه میخواهی؟»، گفته بودم: «خودتان بهتر میدانید.» و البته بعدها فهمیدم که آن بزرگوار به جای قهرمانی در ورزش کشتی، مقام قهرمانی در عرصه ولایت را به من عطا فرمودند.
و خدای رحمان را شاکرم که صورت این حقیر در آسمان ولایت برای عده بسیاری قابل رؤیت گردیده و در واقع، رؤیای صادقه آن جوان نیز تعبیر شد.