سال 1384 بود. روزی به اتفاق همسرم در حیاط خانه نشسته بودم. ناگاه درِ حیاط به صدا در آمد و خانم مُسنّی وارد حیاط شد. بعد از سلام و احوالپرسی، به من گفت: حاج آقا! من دیشب خوابی راجع به شما دیدم که در شأن شما نیست و این خواب، خیلی مرا نگران کرده است. گفتم: مگر چه خوابی دیدهاید؟ گفت: معذرت میخواهم که این را تعریف میکنم؛ اما خواب دیدم که وارد حیاط خانهتان شدم و شما را دیدم که در جلو درِ اتاقتان روبهروی حیاط به چهره یک میمون نشستهاید. تعبیر این خواب چیست؟ به ایشان گفتم: الآن، صلاح نیست که این خواب شما را تعبیر کنم؛ ولی اگر در این هفته خواب دیگری دیدید، بیایید و بگویید تا من هر دو خواب را با هم تعبیر کنم.
چند روز گذشت، یک روز بعدازظهر ایشان به نزد همسرم آمد و گفت: حاج خانم! من خواب دیگری دیدهام. اگر زحمتی نیست، به آقا اطلاع دهید که به حیاط بیایند تا من خوابم را برای ایشان تعریف کنم. همسرم به من اطلاع داد و به حیاط آمدم. آن خانم مُسن خواب دومش را برای من تعریف کرد و گفت:
خواب دیدم که در حیاط منزلمان مشغول کار بودم. در گوشه حیاط شوهرم فرشی پهن کرده و به همراه یکی دو نفر از دوستانش و یکی از پسرانم مشغول غذا خوردن بودند. به من هم تعارف کردند؛ ولی من به واسطه اینکه دو نفر نامحرم بر سر سفره نشسته بودند، نرفتم غذا بخورم؛ اما هنگامی که از کنارشان رد شدم، نگاهی به ظرف غذایشان انداختم، دیدم که ظاهرا آبگوشت است و در داخل آن تکههای نان خُرد کردهاند و با قاشق مشغول خوردن بودند. خوب که نگاه کردم، دیدم که ـ با عرض معذرت ـ تکهتکههای مدفوع انسان درون آن قرار دارد که به همراه نان میخوردند. وقتی این صحنه را دیدم، خیلی دوست داشتم که برای خوردن به سر سفره بروم، ولی چون آن دو نفر نامحرم حضور داشتند، برگشتم و فوراً به دستشویی منزل رفتم و دیدم که به سنگ توالت تکههای مدفوع چسبیده است. با اشتها و ولع خاصی با انگشتانم کثافتها را از سنگ دستشویی میکندم و میلیسیدم. در همین حال بودم که از خوب بیدار شدم.
به او گفتم: اگر آن زمان که شما خواب اوّلتان را تعریف نمودید، برای شما تعبیر میکردم، نمیپذیرفتید؛ ولی با این خواب دوم، تعبیر خواب اوّل را خواهید پذیرفت. در خواب اوّل، وقتی شما از در حیاط به داخل آمدید و روبهروی من قرار گرفتید، عکس خودتان را در آیینه وجود من دیدید، ولی خودتان را نشناختید و فکر نمودید که من هستم؛ زیرا حیوان، تشخیصدهنده حق از باطل نیست. دلیل این امر هم خواب دوم شما است؛ چرا که میمون نجاست میخورد، نه انسان.