در ایام نوشتن مطالب باب اوّل از کتاب «زن، طائر فردوس»، به تاریخ هجدهم مهرماه سال 1379، مصادف با شب میلاد فرخنده حضرت علی(ع)، در نمازخانه خصوصیام پس از عبادت و نیایش سحرگاهی، در اندیشه دو نور مقدس و مطهّر علی(ع) و فاطمه(س) در ملأ اعلا بودم که آیا شایستگی آن را دارم تا حقیقت این دو نور قدسی را به طور مطلوب در کتاب روشن نمایم؟
در این هنگام، حالت خلسهای برای این حقیر پیش آمد و در عالم واقعه، مشاهده کردم که در ظلمت شب، روی زمینی بلند، رو به قبله ایستادهام و به سوی آسمان نظر میکنم؛ آسمان صاف و پاکیزهای که مملو از تلألؤ ستارگان بود. در این حال که به فکر آن دو نور مقدس بودم، ناگاه چشمانم به طرف قبله افتاد و هلال ماه و ستاره زهره را در کنار یکدیگر دیدم. آنچنان زیبا و منوّر بودند که این حقیر را از فرط جلا و نورانیتشان به حیرت انداختند؛ به طوری که لحظهای از آن چشم بر نمیداشتم و در این فکر بودم که ای کاش دوربینی در دسترسم بود تا از این صحنه بسیار زیبا و درخشان و منظره شگفتآور، تصویری بردارم؛ چرا که احساس میکردم چنین صحنه دلانگیزی، هرگز تکرار نخواهد شد. در همین اثنا که بدان جلوههای بیهمتا و نورانی چشم دوخته بودم، از عالم خلسه به هوش آمدم.