سال 1372 از تلویزیون ایران شعبدهبازیهای آقای علیاکبری كه مدت زمان كوتاهی در ایران به سر میبرد، پخش میشد و مردم بسیاری را به خود جذب كرده و نیز با اجرای نمایش در كشورهای اروپایی به شهرت جهانی دست یافته بود؛ تا جایی كه به شعبدهباز معروف جهان، دیوید كاپرفیلد، انتقاد میكرد و خودش را از او برتر میدانست. بعد از مدتی، به واسطه یکی از شاگردانم دورادور با او و عقایدش آشنا شدم. البته هیاهوی بسیاری که او در رسانههای گوناگون کشور به واسطه حرکات شعبدهبازی به راه انداخته بود، توجه مرا نسبت به كارهایش جلب نمود. از آنجایی که میخواستم به شاگردانم بفهمانم فریب اینگونه کارها را نخورند و عنوان كرامت روی آن نگذارند و بدانند که قدرت و عظمت ایمان به خدا، فوق این كارهای خارقالعاده است، از طریق یكی از شاگردانم، ایشان را به جلسه دعوت كردم تا عظمت قدرت شگفتآور ایمان در برابر امور خارقالعاده را از نزدیك ببینند. وی پذیرفت و قرار شد که شب جمعه همان هفته رأس ساعت 8 در جلسه ما حاضر شود.
آن شب جمعه فرا رسید و همه افراد جلسه منتظر آمدن ایشان و همراهانشان بودند. به واسطه تبلیغات زیادی که از کارهای وی شده بود، شاگردانم لحظهشماری میكردند که از نزدیک یک شعبدهباز حرفهای جهانی را ببینند. من نیز چون شاگردانم را هیجانزده و مشتاق میدیدم، لبخندی بر لب داشتم. هنگامی که آنها لبخند عجیب مرا دیدند، به فکر فرورفتند و برایشان سؤال پیش آمد كه منظور آقا از این لبخند پُرمعنا چیست؟ من هم همچنان با لبخند به آنها نگاه میكردم؛ چون میدانستم آقای علیاكبری و همراهانشان به دلیل مشکلاتی که در راه برایشان پیش خواهد آمد، به این زدودیها نمیتوانند خودشان را به جلسه برسانند. بنابراین، به احترام شاگردانم نیم ساعت منتظر ماندم و سپس جلسه را رأس ساعت 30/8 با قرائت قرآن یکی از شاگردانم شروع کردم و طبق معمول همیشه، افراد حاضر در جلسه بهنوبت به سخنرانی پرداختند؛ تا اینکه ساعت 10 شب و نوبت سخنرانی من فرا رسید.
آن شب پیرامون ایمان به خدا و عظمت مؤمن به ایراد سخن پرداختم. صحبتهایم تا حدود ساعت یازده و ربع به طول انجامید و حدود 20 دقیقه بعد از آن، بالأخره آقای علیاکبری به همراه چند نفر از شاگردانش به منزل ما رسیدند. ایشان در لحظه ورود به اتاق، از انرژیهای مثبت افراد جلسه بسیار تعریف کرده و گفت: اینجا، مملو از انرژی مثبت است و من آن را بهوضوح میبینم. در حین پذیرایی از آنها با چای و میوه، آقای علیاکبری در مورد دیر آمدنشان و مشکلاتی که در راه برایشان اتفاق افتاده بود، صحبت کرد. وی بعد از عذرخواهی فراوان به جهت تأخیرشان، گفت:
«تا به حال در طول زندگیام با چنین مشکل عجیبی برخورد نکرده بودم. هنگامی که از سهراه افسریه به سمت ورامین حرکت نمودم، در بین راه ناگهان چرخهای ماشینم تركید. هنگامی که از ماشین پیاده شدم، به طور غیرمنتظره و در كمال شگفتی دیدم که هر چهار چرخ ماشین به طور همزمان تركیده و بهكلی از بین رفته است و چون در آن نزدیكی مغازه لاستیكفروشی نبود، این تأخیر سه چهار ساعته پیش آمد و به این جهت از محضر شما پوزش میطلبم.»
بعد از پذیرایی و مقداری صحبتهای پراکنده، وی برای انجام شعبدهبازی آماده شد. من هم به جهت اینکه آنها در خانهام مهمان بودند، ادب را رعایت کرده، هیچگونه انتقادی نکردم؛ به عنوان مثال، یکی از شعبدهبازیهای ایشان، خم کردن قاشق چاییخوری بود که بارها از تلویزیون ایران پخش شده بود. اما من که متوجه تردستی ایشان شده بودم، به جهت حفظ حرمت مهمان، در مقابل دوستانش از او سؤال و انتقادی ننمودم.
وی بعد از انجام چند شعبدهبازی دیگر، به تعریف کارهایش در کشورهای اروپایی و آمریکایی پرداخت و از برخورد با شعبدهبازان بزرگ جهان مانند دیوید کاپرفیلد و برتریاش نسبت به او سخن گفت و بیان کرد که من با ایشان ملاقاتهای زیادی داشتم و انتقادهای فراوانی از وی نمودم.
آنگاه فیلم چند نمونه از شعبدهبازیهایش را كه در كشورهای مختلف اجرا كرده بود، برایمان به نمایش درآورد؛ تا اینکه بالأخره نوبت به ما رسید. با همه این تعریف و تمجیدهایی که از خودش و کارهایش نمود، من با ارائه چند نمونه از انرژیهای روحی برخاسته از ایمان، ایشان و همراهانش را شگفتزده و متعجب نمودم؛ به گونهای که اقرار نمود: هرگز تاکنون چنین حركات شگفتآور روحی را ندیده بودم. در آخر هم ایشان از من دعوت کرد برای نشان دادن قدرت روحی و برقراری كلاسهای آموزشی در این زمینه، به همراه وی به کشورهای اروپایی از جمله سوئیس سفر کنم که من دعوتش را نپذیرفتم.
این نکته را هم بگویم که تمام حرکات و قدرتهای روحی را که ما به آنها نشان دادیم، در فیلمها و عکسهای آن شب، ثبت و ضبط شده است. ایشان هم مقداری از کارهای ما را فیلمبرداری کرده و با خود برد و بعد از مدتی، همان عملیات را به عناوین مختلف همچون شفادرمانی در ایران و دیگر كشورها اجرا كرده و حتّی نسبت به برخی شخصیتهای بزرگ اسلامی از انرژی شفادرمانی استفاده مینمود كه در نشریات سراسری منتشر گردید.