عرصه قیامت، محل ظهور حقایق انسان است و آنچه در طول زندگی دنیایی به واسطه گفتار و کردار بر لوح ضمیرش نقش بسته، در آنجا آشکار میشود. از اینرو، دلهای سنگی کافران و دشمنان ولایت، هیزم آتش جهنمی است[1] که سراسر وجودشان را فرا گرفته و سپس، خود آنان به عنوان «جهنم»، به سرای آخرت آورده میشوند؛ ﴿وَ جیءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾؛[2] «و آورده شود در چنین روزی، جهنم.»
از اینرو، بایسته است در همین دنیا به واسطه کوثر اولیای رحیمی، گل و گلزار باطنی، و رَوح و ریاحین بهشتی را در قلب خود ایجاد نماییم تا با بهشتی اینچنین زیبا، به آن سرای جاودان وارد گردیم.[3]
پینوشتها:
[1]. ر.ک: سوره تحریم، آیه 6.
[2]. سوره فجر، آیه 23.
[3]. در ایام تألیف مطالب مفتاح دوم از باب چهارم کتاب «زن طائر فردوس یا ساحر دوزخ» به تاریخ اردیبهشت 1380 شمسی، در عالم رؤیا مشاهده کردم در دنیا هستم که ناگاه به یک چشم بر هم زدنی عمر و اعمال من به پایان رسید. آنگاه خود را در کره ماه در سرزمینی مسطح و هموار دیدم و احساس کردم که آنجا سرزمین ولایت است و در این سرزمین، هیچچیز یافت نمیشود، مگر اعمال آدمیان. آنجا در اطراف من، هالهای از نور قرار داشت که به وسعت زیادی گسترده شده بود. در این هاله نورانی، سبزهزارهایی وجود داشت، پوشیده از گل و گیاه و درختان، آب و آبشارها و چشمهساران، حوران و مهرویان، و بسیاری از زیباییهایی که به گفت و شنود درنمیآید و برایم خیلی لذتبخش و نشاطآور بود.
من در ابتدا نمیدانستم این بهشت زیبایی که در کره ماه اطراف من است، از دنیا با خود به اینجا آوردهام؛ اما چون دیدم در آنجا به هر طرف که حرکت میکنم، آن بهشت هم با تمام تجلیات و مظاهرش با من حرکت میکند، اینجا بود که دریافتم این بهشت باطراوت را من از زمین دنیا، به زمین ماه آوردهام. (ر.ک: شگفتیهای مهتاب، تألیف این حقیر، ص 212، مشاهده «بهشت در کره ماه».)