راه درك معارف قرآن

قرآن كريم، دريای بی‌انتهای الهی و باران رحمت رحمانی و نسيم حيات‌بخش رحيمی است كه شگفتی‌های معنوی و اسرار و حقايق مُلکی و ملکوتی آن پايانی ندارد و هر کسی در هر برهه‌ای از زمان، فراخور استعداد وجودی و همت و سعی خود می‌تواند از اين خوان گسترده برخوردار شود و هيچ‌كس نمی‌تواند مدعی شود که: «حرف قرآن فقط همين است که من دريافته‌ام»؛ بلکه تنها می‌تواند اظهار نمايد ‌‌‌‌‌‌به قدر ظرفيتِ معرفتی و تلاش و كوششی كه در راستای خودسازی و كسب طهارت قلبی داشته‌، تا اين حد از قرآن را درك نموده‌ است.

به صراحت آيه ﴿لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾،[1] شرط لازم برای درك معارف سربه‌مُهر اين کتاب پاک آسمانی، طهارت دل است، نه علم و سواد رسمی، و هر چقدر پاکی باطنی انسان بيشتر باشد، حقايق قرآن برای او شفاف‌تر می‌شود و آنگاه می‌تواند در حد طهارتش، به تأويل و تبيين آيات بپردازد. و اين طهارت قلبی و باطنی انسان حاصل نمی‌شود، مگر به واسطه عشق و اعتقاد به اوليای خدا و تلاش در راستای بندگی و اطاعت در مكتب تربيتی ايشان.

بدون شک، عالی‌ترين لطايف و معارف قرآنی در کلمات اوليای الهی ظهور و بروز دارد؛ آنان که قهرمانان عرصه فنای از نفس و بقای به حق‌اند و در اوج قلّه پاکی و خلوص قرار دارند. انگيزه ايشان که زبان گويای خداوند هستند، از اظهار اين‌گونه معارف، آن است که انسان‌ها از خواب غفلت برخيزند و به دنبال حجت‌هاي زمان، رهسپار طريق آدميت شوند و به مقام و منزلت الهی و رحمانی خويش بار يابند و از اين رهگذر، به ديدار وجه باطنی قرآن نيز نايل گردند.

قرآن کريم، در حقيقت، حور لطيف و عروس زيباروی رحيميت است که با طهارت دل، نقاب از چهره‌اش به کنار می‌رود و سيمای زيبنده‌اش آشکار می‌شود و فضای قلب را معطر و منوّر می‌گرداند.[2] بنابر اين، سزاوار است که سالک الی الله، سرای دلش را از هر چه غير حق است، پاک نمايد و با ذوق و شوق عارفانه و ‌‌حال و هوای عاشقانه به سراغ جمال باطنی قرآن برود تا با رؤيت اين مه‌روی آسمانی، معارف رحمانی از قلب بر زبانش جاری گردد.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سوره واقعه، آيه 79: «مس نمی‌کند آن [حقيقت قرآن] را مگر پاک‌شدگان.»

[2]. اين حقير در آخرين شب چهارشنبه ماه رجب سال 1368 شمسی بعد از نماز صبح که در حال خواندن قرآن و سوره نور بودم، ناگاه حالت خلسه‌اي برايم پيش آمد و ديدم در صفحه سمت راست قرآن، صورت يک فرشته ظاهر شد که نقابی بر چهره داشت. سپس، آن فرشته با دست خويش نقاب را از صورتش کنار زد و با سيمايی بسيار زيبا و با حالتی معصومانه و جذاب که سرشار از محبت بود، به من نگريست و من در همين لحظه که به جمال او توجه و نگاه می‌کردم، ناگهان هوشيار شده و از آن خلسه معنوی و روحانی به خود آمدم.

پس از اين مشاهده، به ياد شعر عارف بزرگ، جناب سنايی افتادم که فرموده:

عروس حضرت قرآن، نقاب آنگه براندازد / که دارُالملک ايمان را مجرّد بيند از غوغا / عجب نبود گر از قرآن نصيبت نيست جز نقشی / که از خورشيد جز گرمی نبيند چشم نابينا. (ر.ک: شگفتی‌های مهتاب، تأليف اين‌جانب، ص 171، مشاهده «عروس حضرت قرآن».)

پس از رؤيت اين مشاهده معنوی بود که دريچه اسرار لطيف و معارف بی‌پايان قرآن به روی قلبم گشوده شد.

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: