مردادماه سال 1396، یکی از شاگردان صدّیق و ارادتمندم، روزی به منزل بنده آمد و گفت:
«آقاجان! دیشب حدود دو ساعت مانده به اذان صبح، خواب دیدم: در شب مهتابی، باغ خضرای محبت،[1] همچون قصری باشکوه، بسیار وسیع و سرسبز، با دیوارهای بلند بود و در آن، بنایی بزرگ قرار داشت و من به همراه تعدادی از شاگردانِ خدمتگزار شما در اتاقی از آن بنا که دارای دیوارهای یکدست سفید بود، نشسته بودیم که زنگ آیفون به صدا درآمد. گوشی را برداشتم و گفتم: بله، بفرمایید! شخصی با صدایی دلنشین پاسخ داد: «برادر! درب را باز کن!» با شنیدن کلام او، شور و شوقی در دلم ایجاد شد و با سرعت به همراه یکی از شاگردان مخلص شما، خود را به پشت درب باغ رساندیم و هرکدام از ما یک لنگه از درب را که خیلی بزرگ و سنگین بود، گرفتیم و بهسختی آن را باز کردیم.
وقتی درب را گشودیم، ناگهان استاد شریف شما را دیدم که به همراه دو پیر بزرگوار، یعنی استاد معنوی خود و همچنین پیر معظم آن استاد معنوی تشریف آورده بودند. جلوی آنها یک چرخدستی بود که سه طبقه داشت و در هر طبقه، یک سنگ قبر قدیمی بود و هر کدام به یکی از این سه پیر بزرگوار تعلق داشت. استاد شریف شما فرمود: «ما سنگ قبرمان را آوردهایم که در اینجا بمانیم.» در این لحظه، متوجه شدم که پشت سر این بزرگواران، شمار زیادی از بانوان محجبه در صفی بسیار طولانی، ایشان را همراهی میکنند.
با ادب و احترام کناری ایستادیم تا آن مشایخ بزرگ معنوی و همراهانشان وارد خضرای محبت شدند. آن خانمهای محجبه، به محض ورود به باغ خضرای محبت، حجابهایشان را برداشتند؛ اما من دیگر نمیتوانستم آن زنان را واضح ببینم. پیر معظم شما ابتدا خانمها را بهسوی اتاق باغ راهنمایی نمود و سپس درحالیکه به اتفاق مشایخ خود بهسوی آلاچیقِ زیبای وسط باغ میرفت، فرمود: «درب را نبندید؛ بقیه مشایخ ما و همراهانشان نیز در راه هستند و دارند به اینجا کوچ میکنند.» آقاجان! نظر شما درباره این خواب چیست؟»»
به شاگردم گفتم: رؤیایی که مشاهده کردهاید، صادقه است؛ چرا که باغ خضرای محبت، با نیتی خالصانه احداث گردیده و بهواسطه عبادات و خدمات صادقانه اعضای جلسه معنویمان، به جایگاهی منوّر و مطهّر تبدیل شده است؛ جایگاهی که ارواح طیّبه اولیای بزرگوار ما، نسبت به آن نظر و توجه خاصی دارند و با وجود آنکه آرامگاه ظاهری آنها در مکانهای دیگر قرار دارد، اما ارواح قدسی ایشان به این جایگاه مقدس میآید و در اینجا اقامت خواهند نمود.
همراهی خیل عظیم بانوان با آن مشایخ بزرگوار برای ورود به باغ خضرای محبت، مانند همراهی زنبوران عسل است که هر جا ملکه آنان اقامت گزیند، آنها نیز از او پیروی نموده و در همانجا سکنا میگیرند.
و دلیل اینکه پیروان آن سه پیر معظم را در عالم خواب بهصورت زنان محجبه مشاهده نمودهاید، آن است که سالکان اولیای خدا، چه زن و چه مرد، در حقیقت، فرشتگانی هستند که از لطافت و زیبایی باطنی برخوردارند و به همین سبب، در عالم معنا همه آنها به شکل زن برای شما جلوه کردهاند. چنانچه در عالم بیداری از حال و هوای دنیایی فاصله بیشتری میداشتید و از طهارت قلبی کاملتری برخوردار بودید، میتوانستید در عالم رؤیا سیمای فرشتهگونه آنها را بدون حجاب هم رؤیت کنید.
بنابراین، همچنانکه بارها شاگردانم را توصیه نمودهام، بایسته است که همواره قدرشناس باغ خضرای محبت، این مکان پاک و روحانی باشیم و در راستای امور علمی و معنوی در آن از هیچ کوششی دریغ نورزیم.
پینوشتها:
[1]. خضرای محبت، باغی است که در سال 1392 به همت اینجانب و مساعدت شاگردانم در روستای قوئینک رخشانی واقع در شهرستان پیشوا احداث گردید تا به توفیق رحمانی مکانی تفریحی، فرهنگی و معنوی برای شاگردان بنده و خانوادههای ایشان باشد.