موهبت ازدواج و نکاح زن و مرد اگر در پرتو نور ولایت و به سبب کلمات روحپرور الهی و اذکار لطیف رحمانی محقق نگردد، از صراط معنویت و روحانیت منحرف گشته و در غفلت و نسیان، ثمرهای خبیث و مولودی شریر چون قابیل را در پیخواهد داشت؛ همو که با هبوط از اوج مقام انسانی به اسفل حیوانی، نه تنها برافروزنده شرارههای سوزان نفس امّاره و شعلهافروز دوزخ مُلک شد، بلکه کفر و انکار نسبت به مظهر کلمه الهی، حضرت شیث نبی(ع) را نیز پیشه خویش ساخت؛[1] چنانکه در بسترتاریخ، قابیلیان دوران همواره بر طبل انکار معارف حقه اولیای ربّانی کوبیده و راه اعراض و عداوت نسبت به کلمات تامه ولایی، وجود صاحبدلان روحانی را در پیش گرفتهاند و پیوسته موجب محرومیت اجتماع بشری از اذکار حیاتبخش رحمانی و اسرار روحفزای معرفت گشته، زمینه ضلالت و گمراهی و تباهی و نابودی جامعه انسانی را فراهمآوردهاند؛ ﴿وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ اِلاّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضینَ﴾؛[2] «و ایشان را هیچ ذکر تازهای از خداوند رحمان نمیآید، مگر آنکه از آن روی گرداناند.»
پینوشتها:
[1]. مستدرک الوسائل، حسین نوری، ج 12، ص 235، ح 14032، امام صادق(ع): «اِنَّ قابیلَ اَتی هِبَةَاللهِ فَقالَ اِنَّ اَبی قَدْ عَطاکَ الْعِلْمَ الَّذی کانَ عِنْدَهُ وَ اَنَا کُنْتُ اَکْبَرُ مِنْکَ وَ اَحَقُّ بِهِ مِنْکَ وَلکِنْ قَتَلْتُ اِبْنَهُ فَغَضَبَ عَلَیَّ فَآثَرَکَ بِذلِکَ الْعِلْمَ عَلَیَّ وَ اِنَّکَ وَ اللهِ اِنْ ذَکَرْتَ شَیْئَاً مِمّا عِنْدَکَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذی وَرَّثَکَ اَبُوکَ لِتَتَکَبَّرَ بِهِ عَلَیَّ وَ لِتَفْتَخِرَ عَلَیَّ لَاَقْتُلَنَّکَ کَما قَتَلْتُ اَخاکَ وَ اسْتَخْفی هِبَةُاللهِ بِما عِنْدَه ُمِنْ الْعِلْمِ لِتَنْقَضِیَ دَوْلَةُ قابیلَ وَ لِذلِکَ یَسَعُنا فی قَوْمِنا التَّقِیَّةُ لِاَنَّ لَنا فی وُلْدِ آدَمَ اُسْوَةً؛ همانا قابیل به نزد هبةالله آمد و به او گفت که پدرم علمی که در نزدش بود به تو بخشید، در حالی که من بزرگتر از تو هستم و به آن سزاوارترم. و لکن پسرش را کشتم، پس بر من غضب کرد و تو را به سبب آن علم بر من برگزید. و به خدا قسم که اگر تو چیزی از آن علمی که در نزدت هست و پدرم به میراث به تو داده، بیان کنی تا بر من تکبّر و مباهات نمایی، هرآینه تو را میکشم، همچنانکه برادرت را کشتم. پس هبةالله آنچه در نزدش از علم و دانش بود، پنهان داشت تا سلطه قابیل به اتمام رسد و به همین جهت، تقیه را در قوم خود رواج دادیم؛ زیرا فرزند آدم برای ما اسوه و الگو است.»
[2]. سوره شعراء، آیه 5.