سبكباری، شرط حصول كمال

گذر از زندان نفس و رهایی از زنجیر تعلقات و پرگشایی و پرواز در آسمان بی انتهای توحید و عروج از ثری به ثریا، جز از راه عرفان اصیل اسلامی میسر نیست. عرفان و معرفت اسلامی، یگانه راه رهایی از وابستگی ها و رفع حجب و دفع موانع راه کمال و اتصال به معدن و گنجینه عظیم توحید و برخورداری روح از شُکوه قدس حضرت رحمان و بهره مندی قلب از حقایق و مقامات عالی معنوی در سایه صدق و اخلاص و عشق به محضرِ ربوبی خدای رحمان است.

عرفان اسلامی، بیان دردآلود قصه هجران و غربت انسان در سرزمین تفتیده و سراب گونه عالم ملک و داستان حزن انگیز گرفتاری در گرداب ژرف و وحشت زای عالم ناسوت است و تلاش و کوشش پیوسته او برای نجات خویش و دیگران از منجلاب ظلمانی ﴿أَسْفَلَ سافِلین﴾[1] و نیل به ساحل جزیره امن و امان توحید و ورود در حصن حصین رحمانی حضرت دوست می باشد. و این محقق نخواهد شد، مگر با تأسی به روش حنیف و موحّدانه و ابراهیمی حضرات معصومین(ع) و قرار گرفتن در سفینه نجات آنان و تسلیم و وابستگی به ذات ربوبی حضرت رحمان. در واقع، عرفان اصیل اسلامی که سرچشمه ای جز آیات بی بدیل قرآن کریم و سخنان گهربار و شیوه عملی ائمه عصمت(ع) ندارد،     مجمع  البحرین شریعت و طریقت و جامع اعمال ظاهری و باطنی انسان می باشد.

شریعت محمدی(ص) که آمیخته به ولایت علوی(ع) است، عظیم ترین طعام انرژی بخشی است که نیازمندی شدید ظاهری و باطنی انسان را برطرف می نماید و زیبنده است به صراحت آیه ﴿فَلْینْظُرِ الْاِنْسانُ اِلی طَعامِه﴾[2] در این خوراک انسان ساز و مائده کمال پرور، به دیده تأمل و بینش بنگریم و عصاره کیمیاگر آن را به کام دل بچشانیم و به اشاره ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا﴾[3] از راه تزکیه نفس و وارستگی از خواهش های نفسانی بر صراط مستقیم الهی گام بنهیم و با تبعیت از آیین حنیف ابراهیم خلیل الرحمن(ع) جام تسلیم را از شراب طهور عشق و توحید لبریز ساخته، عقل را منقاد و تسلیم سلطه رحمانی نماییم؛ ﴿فَالْیعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَیتِ * اَلَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِن خَوْفٍ﴾؛[4]«پس باید پروردگار این خانه را پرستش کنند؛ همو که آنان را طعام بخشید و از خوف ایمنی داد.»

در پرتو چنین بندگی و تجرید و عشق و توحید به خدای رحمان است که دل منوّر به فروغ الهی و روشن به انوار سلامت می گردد و چشم مشاهدت و دیده قلب به روی جلوه های معرفت بخش ملکوت باز می شود و روح به معراج ذات الهی نایل شده و نقاب از رخساره بی مانند و دلربای لیلی قرآن به کنار می رود.

انسان در مسیر عرفان اسلامی و حرکت به سوی کمالات، گزیری از شناخت نفس و معرفت به منافع و مضار آن ندارد. نفس انسان بسان موجی است که از اقیانوس بیکران واحدیت الهی سر برون می آورد و به اشارت ﴿اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون﴾[5] بدان رجعت می کند؛ لذا شناخت و بصیرت به موج در واقع، عرفان به دریاست و نفس هر گاه که شناخته شود، معرفت به     حق هم حاصل  آید؛ زیرا وقتی نفس انسان به سلامت حقیقی رسید و آگاهی به خصایص و حالات آن پیدا شد، صراط مستقیم الهی و عروه وثقای رحمانی جلوه گر می شود و مقصد خداشناسی از رهگذر خودشناسی به دست خواهد آمد؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ.» [6]

آن که خود را شناخت و بر گوهر گرانبهای فطرت الهی در صدف قلب خویش مطلع گشت، آن را از دستبرد رهزنان و قاطعان طریق مصون می دارد و تنها به یک مبدأ و ملجأ، یعنی دستان توانمند خدای رحمان تسلیم می دارد و این است دین قیم و حنیفی که قرآن کریم به پیروی از آن امر می کند؛ ﴿فَاَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ الله الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلْقِ الله ذلِک الدِّینُ الْقَیم﴾؛[7] «پس وجه خویش را برای دین الهی، حنیف و راست گردان؛ فطرت الهی که مردمان را بر آن آفرید. هیچ تغییری در خلق الهی نیست. این است دین استوار و درست.»

مهتاب منیر ولایت و صدرنشین سریر فتوت، علی(ع) می فرماید: «عارف کسی است که نفس خویش را شناخته است و آن را از هر آنچه موجب دوری و هلاکت آن است، آزاد ساخته و پاک و منزه نموده است.»[8] عارف راستین کسی است که سبکبار باشد و به دعوت آسمانی ﴿فَفِرُّوا اِلَی الله﴾[9] لبّیک گوید. عارف ربّانی در عین معاشرت با خلایق با پروردگار خویش تنهاست و هر چند در ظاهر میان مردمان زندگی می کند، اما در باطن، دل را از هر چیز و هر کس جدا نموده، فقط با معشوق واقعی خود همنشین است و بس. از دلبستگی به مال و فرزند و عیال و خویشان و هر چه مایه توقف او از حرکت معنوی و باعث سنگینی اش بر ارض دنیا می شود، خویشتن را آزاد و رها ساخته و رهایی اش را در بندگی و تسلیم وجه در مقابل او می بیند؛ ﴿یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکمْ اِذا قیلَ لَکمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ الله اثّاقَلْتُمْ اِلَی الْاَرْضِ﴾؛[10] «ای کسانی ایمان آورده اید! چه شده شما را، وقتی که گفته می شود در صراط الهی بگریزید، بر زمین چسبیده اید؟»

و چه زیبا فرموده است مصباح هدایت و سفینه نجات، امام حسین(ع) که: «تمامی چیزهایی که خورشید بر آن می تابد در مشرق و مغرب عالم و در دریا و خشکی و زمین هموار و کوه ها، همه و همه نزد ولی خدا و اهل معرفت به     حق، چون سایه ای بیش نیست؛ آیا آزادمردی پیدا نمی شود که دست از این لقمه جویده شده بردارد؟ برای شما جز بهشت و جنّت بهایی نیست؛ پس خود را به غیر آن مفروشید که هر کس از حضرت     حق به دنیا راضی شود، به چیز پستی راضی شده است.»[11]

جهان ناسوت، سرای نسیان و فراموشی     حق است، سرزمین ضلالت و نفسانیت است و تاریکی نفس بداندیش بر آن حکم فرماست و به دلالت آیه ﴿اِنَّ النَّفْسَ لَامارَةٌ بِالسُّوءِ﴾[12] هر لحظه آتش هوای نفس را برمی افروزد و بسان اژدرهایی است که بر گنجینه مکنون قلب آرمیده است و بر وجود آدمی سلطنت می کند و سراج عقل الهی و مهتاب دل رحمانی را در کام کثرت آفرین خویش خاموش می سازد. اما اگر انسان چون یوسف صدیق(ع) به توسط بارقه کمال و مفتاح هدایت ﴿اِلاّما رَحِمَ رَبِّی﴾[13] زنجیر اسارت را از دست و پای عقل و دل خویش بگشاید و خود را به دارالسلام تسلیم و یقین برساند و چون خلیل الرحمن(ع) سر از زمین مُلک برگیرد و به آسمان سرّالاسرار ملکوت نظر کند، چشمان روحانی اش به حقایق انوار جمال دل انگیز اسرار هستی روشن می شود و بصیرت قلبش به روی شکوفه های دقایق انجم و رموزات کهکشان های غیب گشوده می گردد و خدای رحمان را بر عرش دل خویش به نظاره می نشیند و به حلیه الهی «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمن»[14] مزین می شود و به حکم آیت ﴿اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ﴾[15] علوم و معارف بی پایان قرآن را به الهام رحمانی می آموزد و به واقع، انسان کاملی می شود که خمیرمایه عرفان و توحید و جوهر عشق از قلم بیان او تجلّی می نماید و چنان روحش به منبع عظمت ربوبی خدای رحمان اتصال می یابد که مصداق روشن این کلام شریف حضرت صادق(ع) می گردد: «به درستی که اتصال روح مؤمن به روح الهی شدیدتر است از اتصال شعاع خورشید به خورشید.»[16] وارستگی و آزادگی، یگانه طریق وصول به قافله لیلی است و رهایی روح از قید هوای نفس و گسستن دل از بند ناسوت، مایه عروج به افلاک پاک کمال مطلق می باشد؛ کما اینکه سر حلقه موحّدان اهل بینش، علی(ع) می فرماید: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا؛[17] سبکبار شوید تا ملحق شوید.»

شجره زقوم، ریشه در دوزخ دنیا دارد و شاخ و برگ آتشین آن سایه تجملات و نفسانیات بر سر جهنمیان افکنده و غنچه های تیره و تارش بوی عفن شیطان نفس می دهد و آب جوشان زشتی ها از آن در جان دوزخیان دنیاپرست می رود:﴿اِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی اَصْلِ الْجَحیمِ * طَلْعُها کاَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطین﴾؛[18] «به درستی که شجره زقوم ریشه در دوزخ دارد. شکوفه های آن گویا سرهای شیاطین است.» اما شجره طوبای بهشتی، ریشه در کعبه رحمانی داشته، شاخه های سبزینه و شکوفه های عطرآگین و ثمر های کمال پرورش در قلوب شیعیان راستین جای دارد و بر مقیمان جنّت توحید، سایه امن و کرامت انداخته است.

چنانچه آدمی به واسطه تعالیم ربّانی اولیای الهی، نفس خود را تسلیم سازد، ابلیس انس و شیطان جن نیز تحت سلطه حضرت رحمان ایمان می آورد و قلب انسان جایگاه استیلا و حاکمیت خدای رحمان می شود؛ «قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَینَ اِصْبَعَی الرَّحْمنِ یقَلِّبُها کیفَ یشاء؛[19] قلب مؤمن میان دو انگشت خدای رحمان قرار دارد؛ هر آن گونه که بخواهد، آن را می گرداند.» آنگاه چشمه زلال عشق و معرفت از زیر عرش دل می جوشد و بر زبان جاری شده، مایه طراوت و حیات معنوی و موجب کمال و جمال قلوب مرده و تفتیده می گردد؛ کما اینکه سرآمد پیامبران، رسول اکرم(ص) فرموده اند: «اِنَّ شَیطانی آمَنَ بِیدی؛[20] همانا شیطان من به دست من ایمان آورد.»

درس آزادگی و رستن روح از نفسانیات از جمله والاترین تعالیم مکتب انبیا و حضرات اولیای معصومین(ع)، به ویژه آیین حنیف ابراهیم(ع) است و تا پیوند دل با تبعیت از ابراهیم خلیل(ع) از محبت دنیا و پیروی خواسته های نفس گسسته نشود، عرش قلب به ولایت خدای رحمان آراسته نگردد و تا نفس انسان در دستان روح الهی تسلیم نشده و ایمان نیاورد، شبستان زندگی انسان به ماه معرفت افروز رحمانی منوّر نمی شود. ابراهیم خلیل الرحمن(ع) نیز از رهگذر همین رهایی روح و تسلیم وجه به پروردگار، به قله بلند توحید نایل آمد و جانش از ماء غدق وحدانیت سیراب شد تا آنجا که برای تحقق مقصد شریف توحید و بندگی خدای رحمان یکه و تنها به مقابله با نمرودیان زمان برخاست و دست از آزر و همه تعلقاتش شست و حتی همسر خود هاجر و فرزند خویش اسماعیل(ع) را به دل صحرای خشک و سوزان سپرد و به قربانی پسر دلبندش نیز رضایت داد و از سر عشق و صدق و اخلاص قدم بر آتش دنیایی نهاد و از دوزخ ناسوتیان سرد و سلامت گذر کرد.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سوره تین، آیه 5: «پست‌ترین پست‌ها.»

[2]. سوره عبس، آیه 24: «پس باید انسان به غذای خویش نظر کند.»

[3]. سوره عنكبوت، آیه 69: «آنهایی كه در راه ما مجاهدت كنند، ما راه های خود را به ایشان می نمایانیم.»

[4]. سوره قریش، آیه 3 ـ 4.

[5]. سوره بقره، آیه 156: «به درستی كه ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم.»

[6]. تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص 232، ح 4637، حضرت علی(ع): «هر كسی نفس خود را شناخت، پروردگار خویش را شناخته است.»

[7]. سوره روم، آیه 30.

[8]. تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، ص 243.

[9]. سوره ذاریات، آیه 50: «پس به سوی خدا بگریزید.»

[10]. سوره توبه، آیه 38.

[11]. بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، ج 1، ص 144، ح 30.

[12]. سوره یوسف، آیه 53: «به درستی که نفس آدمی هرآینه به زشتی امر می كند.»

[13]. همان: «مگر اینکه پروردگارم رحم کند.»

[14]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 55، ص 39، رسول خدا(ص): «قلب انسان مؤمن، سریر سلطنت خدای رحمان است.»

[15]. سوره الرحمن، آیه 21: «خدای رحمان، قرآن را تعلیم داد.»

[16]. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 166، ح 4.

[17]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 21.

[18]. سوره صافات، آیه 64 ـ 65.

[19]. الذریعة الی حافظ الشریعة، محمد بن محمد مؤمن جیلانی، ج 1، ص 266، از رسول اکرم(ص).

[20]. علم الیقین، فیض کاشانی، ج 1، ص 282.

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: