توصیف‌ وجود مطهر حوّا(س‌) در بهشت‌ اسما

کواکب‌ فروزان‌ اسماء اللّه‌ در آسمان‌ قلب‌ آدم‌ صفی‌اللّه‌(ع‌) پیوسته‌ می‌درخشیدند و او همچنان‌ در ریاض‌ پروردگارش‌ به‌ سر می‌برد و فطرت‌ الهی‌اش‌ گنجینه‌ هستی‌ را می‌کاوید؛ اما در جنّت‌ ربوبی‌ از یار و مونسی‌ دلارام‌ محروم‌ بود و همواره‌ در گلشن‌ قدس‌ الهی‌ تشنه دیدار تلألؤیی‌ از جمال‌ ربوبی‌ بود تا سینه‌ پر سوزش‌ آرام‌ و قرار یابد. از این‌رو، مشام ‌جانش‌ شیفته‌ رایحه‌ای‌ خوش‌ از آن‌ سیمای‌ دلربا گشت‌ و سوز بی‌‌قراری‌ از نهاد مطهرش‌ به‌ هواداری‌ آن‌ وجه‌ نورانی‌ برخاست‌.

بدین‌‌گونه‌، شور و شوق‌ آدم‌(ع‌) همچون‌ براقی‌ راهوار، رهسپار کعبه‌ امید شد و صدف‌ پاک‌ جلالش‌ به‌ روی‌ گوهر زیبنده‌ جمال‌، آغوش‌ گشود و در چنین‌ تمنای‌ عاشقانه‌ای‌ به‌ سر می‌برد که‌ به‌ تقدیر ربوبی‌، موجی‌ از آرامش‌ و قرار او را فراگرفت‌ و سفینه‌ چشمانش‌ غرق ‌خوابی‌ مستانه‌ گردید. در این‌ هنگام‌، برق‌ عنایت‌ رحمانی‌ بدرخشید و نسیم‌ گلزار ربّانی‌ بر روان‌ مشتاق‌ آدم‌(ع‌) وزیدن‌ گرفته‌، مرغ‌ جانش‌ هم‌نفس‌ رایحه‌ اعلی شد و زمزم‌ رحیمی‌ حوّا از وجود خاکی‌ آدم‌(ع‌) جوشیدن‌ گرفت‌.

و این‌چنین‌، دست‌ خلاق‌ الهی‌ در این‌ ماجرای‌ نمادین‌ و شگفت‌‌انگیز، تجلی‌‌بخش‌ وجود روح‌پروری‌ گردید که‌ در پرتو رخساره‌ رحیمی‌اش‌، ضمیر آدم‌(ع‌) را با اکسیر عشق‌ و صفا درآمیخت‌ تا همدم‌ و همگام‌ او در بهشت‌ اسما باشد و از نعمت‌ مهر و شفقتش‌ او را برخوردار سازد.

‌بنابر این‌، زمزمه‌ مستانه‌ آدم‌(ع‌) به‌ زمزم‌ مطهری‌ انجامید که‌ از کوثر روح‌فزای ‌فاطمی ‌تراوش‌ کرد تا روانش‌ را از بهار بیداری‌ سرسبز و خرم‌ گرداند و صورتی‌ از حسن‌ ملکوت‌ بر سیرت‌ الهی‌ آدم‌(ع‌) جلوه‌ نمود که‌ نقش‌ مراد را در سیمای‌ دلربای‌ خود داشت‌ و نام «حوّا»  برازنده‌ جمال‌ او بود؛ چه‌ اینکه‌ وجود دلارامش‌ از باطن‌ موجودی «حی» رخ‌ نمود[1] تا ظرایف‌ حسن‌ الهی‌ در وجه‌ زهره‌جبینش‌ جلوه‌ نماید؛ مظهر عشق‌ و محبت‌ و جلوه‌گاه‌ مهر و شفقتی‌ که‌ سرانگشتان‌ جمال‌آرای‌ رحمانی‌، او را از نفس‌ واحده‌ آدم ‌صفی‌اللّه‌(ع‌) برآورد و آیت‌ رحمانی‌ ﴿خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ﴾[2] با رایحه‌ رحیمی‌ ﴿ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها﴾[3] طراوت‌ یافت‌ و در نتیجه‌ هر دو به‌ گلبانگ‌ وحدانی‌ ﴿إلهُکمْ الهٌ واحِدٌ﴾[4] سرمست‌ از نغمه‌ توحیدی‌ و ترنم‌ عبودیت‌ و بندگی‌ شدند.

پس‌ از خلقت‌ مبارک‌ آدم‌(ع‌)، نسیم‌ جان‌بخش‌ رحیمیت‌ وزیدن‌ گرفت‌ و به‌ اراده ‌احدی‌ از باقیمانده‌ گِل‌ مرطوب‌ آدم‌(ع‌) و نفس‌ واحده‌ او، خلقی‌ نیکوصورت‌ به عنوان ‌جلوه‌ جمال‌ رحیمی‌ رخ‌ نمود تا سرائر کمال‌ و جمال‌ مطلق‌ را در ضمیر یکدیگر رقم‌ زنند؛ چنان‌که‌ حضرت‌ باقرالعلوم‌(ع‌) در مورد چگونگی‌ خلقت‌ حوّا، امة‌اللّه‌(س‌) فرمود: «أَنَّ اللّه ‌َخَلَقَ حَوّاءَ مِنْ فَضْلِ الطّینَةِ الَّتی خَلَقَ مِنْها آدَم‌َ؛[5] خداوند حوّا را از باقیمانده‌ گلی‌ که‌ آدم‌ را از آن‌ آفرید، خلق‌ کرد.»

کالبد مقدس‌ آدم‌(ع‌) که‌ به‌ بیان‌ آسمانی‌ ﴿إذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکةِ إنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ﴾[6] از آب‌ و خاکی‌ مطهر پدید آمده‌ بود، به‌ موجب‌ حرارت‌ نور قدسی‌، از خامی‌ به ‌پختگی‌ رسید و به‌ گل‌ خشکیده‌ای‌ مبدل‌ گشت‌ که‌ از هر گونه‌ نقص‌ و کاستی‌ مبرا بود تا آنکه‌ این‌ وجود استوار و مستوی‌ به عنوان‌ بارزترین‌ جلوه‌ جلال‌ رحمانی‌، مهیای‌ دریافت‌ روح ‌قدسی‌ الهی‌ و شایسته‌ سجده‌ ملائکة‌اللّه‌ گردد. قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید: ﴿خَلَقَ الْإنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کالْفَخّارٍ﴾؛[7] «[خدای‌ رحمان] انسان‌ را از گل‌ خشکیده‌ای‌ همچون‌ سفال‌پخته‌ آفرید.»

در حالی‌ که‌ حوّا بدون‌ برخورداری‌ از حرارت‌ و پختگی‌، مظهری‌ رقیق‌ القلب‌ از لطافت‌ جمال‌ رحیمی‌ شد تا در کنار جلالیت‌ وجود آدم‌(ع‌) به‌ لطف‌ انس‌ و الفت‌ خالصانه ‌در حریم‌ بهشت‌ ربوبی‌، کمال‌بخش‌ وجود یکدیگر بوده‌، همچون‌ گِل‌ و خشت‌، ایجادکننده‌ بنای‌ استوار بیت‌ المعمور رحمانی‌ و تجلی‌بخش‌ بیت‌‌المقدس‌ روحانی‌ در ضمیر مطهرشان‌ باشند و در قلب‌ سلیمشان‌ به‌ دلالت‌ روایی «أَلْقَلْبُ حَرَمُ اللّهِ فَلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللّهِ غَیرَ اللّه‌ِ؛[8] دل‌، حرم‌ خدا است‌، پس‌ در حرم‌ خدا غیر او را ساکن مکن!» یگانه‌ جایگاه‌ حضور نور و روح‌ قدسی‌ و یکتا مأوای‌ رخساره‌ مطلق‌ حضرت‌ حق‌ گردد.

‌آن‌دم‌ که‌ ستاره‌ درخشنده‌ حوّا(س‌) از آسمان‌ وجود آدم‌(ع‌) بر جنت‌ الهی‌ طلوع‌ نمود، بالای‌ سر آدم‌(ع‌) به‌ نظاره‌ ایستاد و همانند تاجی‌ منوّر وجود آدم‌ صفی‌اللّه‌(ع‌) را با فروغ ‌رحیمی‌اش‌ زینت‌ بخشید تا با طراوت‌ بهشتی‌ خویش‌، پیکر خفته‌ آدم‌(ع‌) را بیدار گرداند و بسان‌ نسیمی‌ بهشتی‌ از درون‌ مطهر آدم‌(ع‌) برآمد تا همچون‌ باد روح‌‌بخش‌ بهاری‌ زمین ‌وجود آدم‌(ع‌) را جان‌ دهد و نفحه‌ حیات‌ را بر روان‌ پاکش‌ جاری‌ سازد. سپس‌ به‌ فرمان‌ الهی ‌از آدم‌(ع‌) فاصله‌ گرفت‌ تا جاذبه‌ پرمهرش‌، حجاب‌ خواب‌ را از دیدگان‌ آدم‌(ع‌) برگیرد و کهربای‌ ملکوتی‌ وجودش‌ آغازگر عشق‌ و اشتیاقی‌ مضاعف‌ باشد.

بدین‌ ترتیب‌، حوّا امة‌اللّه‌(س‌) که‌ به‌ بیان‌ قدسی «إنّی وَهَبْتُکِ الْحَیاءَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الأُنْسَ»[9] بهره‌مند از سه‌ خصلت‌ ربوبی‌ حیا و رحمت‌ و انس‌ رحیمی‌ بود، پرتو عالم‌ آرای‌ زهره‌ زهرا(س‌) را بر آیینه‌ وجود آدم‌(ع‌) تابانید و گوهر دل‌انگیز رحیمیت‌ از صدف‌ سینه‌ آدم‌ هویدا شد و از گُل‌ مطهر قلبش‌، عطر خوشبوی‌ حوّا(س‌) به‌ مشام‌ جان‌ رسید و بر گلبرگ‌ مصفای‌ باطنش‌، شبنم‌ زلال‌ غلطید.

چشمان‌ مستانه‌ آدم‌(ع‌) با رؤیت‌ وجه‌ دلاویز حوّا(س‌) سرمه‌ هشیاری‌ بر خود کشید و فضای‌ روح‌ آدم‌(ع‌) مشحون‌ از روح‌ و ریحان‌ بهشتی‌ او گردید و سیمای‌ رحیمی‌اش‌ باده‌گردان‌ بزم‌ ملکوت‌ شد و هاله‌ روحانی‌ جمالش‌ برگرد چهره‌ ماهگون‌ آدم‌ صفی‌اللّه‌(ع‌) حلقه‌ ارادت‌ انداخت‌.

از این‌رو، هنگامی‌ که‌ آدم‌ صفی‌اللّه‌(ع‌) به‌ رؤیت‌ آن‌ مه‌روی‌ روحانی‌ توفیق‌ یافت‌ و طنین‌ الهی‌اش‌ در آستان‌ دلستان‌ رحمانی‌ پیچید، پروانه‌ شیدای‌ جانش‌ این‌گونه‌ جویای ‌شناخت‌ و وصال‌ آن‌ شمع‌ بزم‌ عشق‌ شد که‌: «خداوندا! این‌ موجود زیبا کیست‌ که‌ من ‌مؤانست‌ و قرب‌ او را دوست‌ دارم‌ و مایلم‌ بر او نظر کنم‌؟»[10] سروش‌ الهی‌ در فضای‌ سینه ‌مطهر آدم‌(ع‌) این‌چنین‌ پرتو حقیقت‌ افشاند که‌: «هذِهِ أَمَتی وَ أَنْتَ عَبْدی یا آدَمُ ما خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَکرَم‌ُ عَلَی‌َّ مِنْکما؛[11] این‌ کنیز من‌ است‌ و تو بنده‌ من‌ هستی‌. ای‌ آدم‌! خلقی‌ را گرامی‌تر از شما در نزد خود نیافریدیم.»

پی‌نوشت‌ها:

[1]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 11، ص 100، ح 3: «سَئَلَ طاوُوسُ الْیمانی اَبَاجَعْفَرٍ(ع): …فَلِمَ سُمِّیتْ حوّا حوّا؟ قال: لاَّنها خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ حَی یعنی ضِلعَ آدَمَ؛ طاووس یمانی از امام باقر(ع) پرسید: چرا حوّا حوّا نامیده شد؟ حضرت در پاسخ فرمود: زیرا او از پهلوی زنده‌ای، یعنی از پهلوی آدم آفریده شد.»

[2]. سوره زمر، آیه 6: ﴿خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها﴾؛ «شما را از نفس واحده خلق کرد؛ سپس از آن نفس واحده، زوجش را آفرید.» در روایت است كه ﴿خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ﴾ یعنی از [شما را] آدم آفرید و مراد از ﴿خَلَقَ مِنْها زَوْجَها﴾ یعنی حوّا كه او را از پایین پهلوی آدم برآورد. (بحار الانوار، ج 11، ص 100، ح 2)

[3]. همان.

[4]. سوره نحل، آیه 22: «خدی شما، خدای واحد است.»

[5]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 11، ص 99.

[6]. سوره ص، آیه 71: «هنگامی كه پروردگارت به ملائكه گفت: همانا من خلق‌كننده بشری از گِل هستم.»

[7]. سوره الرحمن، آیه 14.

[8]. جامع الاخبار، محمد ابن محمد شعیری، ص 185، از امام صادق(ع).

[9]. مستدرك الوسائل، حسین نوری، ج 15، ص 214، ح 18037، حدیث قدسی: «…همانا من حیا و رحمت و انس را به تو هدیه نمودم.»

[10]. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 379، ح 4336، امام صادق(ع): «…فَقالَ ادَمُ ذلِكَ یا رَبِّ ما هذَا الْخَلْقُ الْحَسَنَ الَّذی قَدْ آنَسَنی قُرْبُهُ وَ النَّظَرُ اِلَیهِ، فَقالَ اللهُ تعَالی یا آدَمُ هذِهِ اَمَتی حوّاءُ. …»

[11]. مستدرك الوسائل، حسین نوری، ج 14، ص 325، ح 16840، از امام صادق(ع).

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: