ام‌ّ جمیل‌، نماد ساحران‌ دوزخ‌

نماد زنان‌ بدسیرت‌ اهل‌ دوزخ‌، ام‌جمیل‌، همسر ابولهب‌ است‌ که‌ در خانواده‌ای‌ سرشار از کفر و تیرگی‌، بسان‌ گیاه‌ سمی‌ در مزبله‌ای‌ متعفن[1]‌ روییده‌، تحت‌ تربیت‌ پدری‌ غافل‌ و گمراه‌ چون‌ حرب‌ که‌ پست‌ترین‌ نماد کفر و ظلمت‌ می‌باشد، رشد و نمو یافته‌ و به‌ دستان‌ ابولهب‌ ـ که‌ به‌ صراحت‌ تاریخی «وَ کان اَبُولَهَبٍ أَشَدُّ اَذاً لَهُ»[2] در عصر نبوی‌ بیشترین‌ عناد و کینه‌توزی‌ را نسبت‌ به‌ ساحت‌ قدسی‌ رسول اکرم‌(ص‌) ابراز نموده ـ سپرده‌ شد تا به عنوان ‌ساحر دوزخ‌، طریق‌ فرود به‌ اسفل‌ ناسوت‌ را بپیماید؛ زنی‌ که‌ به‌ بیان‌ قرآنی‌ ﴿فی جیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾[3] ریسمان‌ محکم‌ تعلقات‌ زیبنده دنیا را بر گردن‌ آویخت‌. در حقیقت‌، غفلت‌ و جهالت‌ همسرش‌، ابولهب‌، و عدم‌ شناخت‌ و بصیرت‌ او به‌ مقام‌ عصمت‌ و نبوت‌، موجب‌ گشت‌ تا نه‌ تنها آتش‌ عشق‌ ظلمانی‌ ام‌جمیل‌ به‌ انوار عشق‌ نورانی‌ تبدیل‌ نگردد، بلکه ‌شراره‌‌های‌ دودآلودش‌ به‌ وعید ﴿سَیَصْلی نَاراً ذاتَ لَهَبٍ﴾؛[4] دامنگیر نهاد مُلکی‌ ابولهب‌ نیز گردد.

از این‌رو، وجود آتشین‌ ام‌جمیل‌ که‌ نماد زیبارویان‌ فریبنده‌ و ساحران‌ سراچه مُلک‌ می‌باشد، با محرومیت‌ از انوار تابناک‌ نبوی‌، ساحر دوزخ‌ شده‌ و مردان‌ غافل‌ از نور ایمان‌، از جمله‌ ابولهب‌ را که‌ به‌ تبیین‌ ﴿وَ اَمّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[5] همچون‌ هیزم‌ خشکیده‌اند، در حرارت‌ آتشین‌ خود سوزانده‌ و آنها را در شعله‌‌های‌ خویش‌ فرو کشیده‌، به‌ قعر دوزخ‌ هبوط‌ می‌دهد که‌ ﴿وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ﴾؛[6] «و زنش‌ حمل‌کننده‌ هیزم‌ آتش‌ می‌باشد.»

و حال‌ آنکه‌، خداوند رحمان‌، اهل‌ ایمان‌ را از چنین‌ عذاب‌ الیمی‌ بر حذر داشته‌ تا در پرتو شناخت‌ و ایمان‌ راستین‌، به‌ محافظت‌ معنوی‌ خود و خانواده‌ خویش‌ اقدام‌ نمایند؛ ﴿یا أَیّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلیکمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ﴾؛[7] «ای‌ کسانی‌ که ‌ایمان‌ آورده‌اید! خودتان‌ و اهلتان‌ را از آتشی‌ که‌ هیزمش‌ مردمان‌ و سنگ‌ها هستند، نگه‌داری ‌کنید!»

می‌توان‌ گفت‌ که‌ منظور از ناس‌، در آیه‌ فوق‌، دنیاطلبانِ حیوان‌صفت‌ است‌، و مراد از حجاره‌، سنگدلانِ‌ پست‌تر از حیوان‌ می‌باشد[8] که‌ دل‌هایشان‌ در حجب‌ ظلمانی‌ کفر گرفتار آمده‌ و دیدگانشان‌ از رؤیت‌ حقایق‌ و لطایف‌ بهشتی‌ ناتوان‌ گشته‌، و گوش‌هایشان‌ از شنیدن‌ معارف‌ ربوبی‌ ناشنوا گردیده‌ است‌: ﴿وَ لَقَدْ ذَرَاْنا لِجَهَنَّمَ کثیراً مِن‌َ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ﴾؛[9] «و به‌تحقیق‌ آفریدیم‌ برای‌ دوزخ‌، بسیاری‌ از جن‌ و انس‌ را که‌ برای‌ ایشان‌ دل‌هایی‌ است‌ که‌ با آنها فهم‌ نمی‌کنند و چشم‌هایی‌ است‌ که‌ با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی‌ است‌ که‌ با آنها نمی‌شنوند، آنها چون‌ چارپایان‌اند، بلکه‌ ایشان‌ گمراه‌ترند، و ایشان‌ غافلان‌اند.»

در این‌ میان‌، تنها عده‌ اندکی‌ از مردمان‌  هستند که‌ از منازل‌ دوزخ‌ مُلک‌ رسته‌ و از آتش‌ شهوات‌ نجات‌ یافته‌اند؛ محرمان‌ صاحبدلی‌ که‌ به‌ استناد روایت‌ قدسی «أَوْلِیائی تَحْتَ قَبائی لا یَعْرِفُهُمْ غَیری»[10] معتکف‌ حریم‌ غیب‌ گردیده‌اند و به‌ اشارت‌ «أَلْمُؤْمِنُ غَریبٌ»[11] پرده‌نشین ‌غربت‌ از خلق‌ می‌باشند؛ مخلَصین‌ کاملی‌ که‌ آسمان‌ انسانی‌ را به‌ نور ایمان‌ و معرفت‌ زینت بخشیده‌ و از وساوس‌ شیطانی‌ امان‌ یافته‌اند که‌ ﴿اِنّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَةٍ الْکواکبِ وَ حِفْظاً مِنْ کلِّ شَیطانٍ مارِدٍ﴾؛[12] «به‌درستی‌ که‌ ما آسمان‌ دنیا را با زینت‌ ستارگان‌ آراستیم‌ و از هر شیطان‌ سرکش‌ گمراهی‌ حفظ نمودیم.» و آن‌گاه‌ به‌ واسطه‌ چراغ‌ معرفت‌، به‌ راندن‌ شیطان ‌کفر و شرک‌ پرداخته‌اند؛ ﴿وَ لَقَدْ زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطینِ﴾؛[13] «هرآینه‌ آسمان‌ دنیا را با چراغ‌های‌ درخشان‌ زیور بخشیدیم‌ و آنها را مایه راندن‌ شیاطین ‌قرار دادیم.»

اما آنان‌ که‌ در ظلمات‌ نفس‌، اسیر شهوات‌ حیوانی‌ شده‌اند، از شناخت‌ و بصیرت‌ به ‌مقام‌ آسمانی‌ اهل‌ معنا محروم‌ گشته‌ و از رؤیت‌ کواکب‌ اولیا نابینا گردیده‌اند؛ چنان‌که ‌ام‌ّ جمیل‌ و هم‌مشربان‌ و دلباختگان‌ جمال‌ دوزخی‌ او، به‌ مصداق‌ آیات‌ زیر، دیده ‌ظاهربینشان‌ از مشاهده‌ انوار شمس‌ رسالت‌، حضرت‌ ختمی‌مرتبت‌(ص‌) در حجاب‌ قرار گرفته‌ و از درک‌ معارف‌ قرآنی‌ و حقایق‌ لطیف‌ توحیدی‌ محروم‌ مانده‌، با نفرت‌ تمام‌ از حریم‌ بهشتی‌ مقربین‌ گریخته‌اند: ﴿وَ اِذا قَرَأْتَ الْقَرْآنَ جَعَلْنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً * وَ جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکنَّةً أَن‌ْ یَفْقَهُوهُ وَ فی‌ آذانِهِمْ وَقْراً وَ اذا ذَکرْتَ رَبَّکَ بِالقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِم‌ْ نُفُوراً﴾؛[14] «و هنگامی‌ که‌ قرآن‌ می‌خوانی‌ میان‌ تو و آنان‌ که‌ ایمان‌ به‌ آخرت‌ ندارند، حجاب‌ ناپیدایی‌ قرار می‌دهیم‌ و بر دل‌های‌ آنها پوشش‌هایی‌ می‌نهیم‌ تا آن‌ را نفهمند و در گوش‌هایشان‌ سنگینی‌ ایجاد می‌کنیم‌ و هنگامی‌ که‌ پروردگارت‌ را در قرآن‌ به‌ یگانگی‌ یاد می‌کنی‌، پشت‌ می‌کنند و از تو روی‌ برمی‌گردانند.»

‌بنابر این‌، مردی‌ که‌ در غفلت‌ از معارف‌ و لطایف‌ اسما به‌ سر می‌برد، به‌ صورت‌ هیزم‌ خشکیده‌ای‌ می‌ماند که‌ شعله‌‌های‌ عشق‌ سرکش‌ زن‌ را دو چندان‌ نموده‌ و بر زبانه‌‌های ‌شهوانی‌ و شراره‌‌های‌ دوزخی‌ او می‌افزاید، و زن‌ بی‌نصیب‌ از نفحات‌ عشق‌ نورانی‌، همچون‌ مرکبی‌ آتشین‌ است‌ که‌ این‌ هیزم‌ خشکیده مُلکی‌ را به‌ کام‌ خود کشیده‌ و آن‌ را به ‌قعر جهنم‌ هبوط‌ می‌دهد؛ زیرا چنین‌ زنی‌ به‌ بیان‌ روایی «اِنَّ النِّساءَ هَمُّهُنَّ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْفَسادُ فیها»[15] نماد تمایلات‌ حیوانی‌ است‌ که‌ به‌ بیان «أَلْهَوی مَرْکبُ الْمَعاصی‌»[16] مرکب ‌عصیان‌ و غفلت‌، و محمل‌ نسیان‌ و جهالت‌ قرار گرفته‌ و مرد را به‌ اشارت‌ علوی «أَلْهَوی هَوِیٌّ اِلی أَسْفَلِ سافِلینَ»[17] به‌ پست‌ترین‌ پستی‌‌های‌ عالم‌ تنزل‌ می‌دهد.

به‌ بیان‌ دیگر، آن‌ که‌ هواهای‌ نفسانی‌ زن‌ را پیروی‌ کند، از بهشت‌ طهارت‌ و عالم‌ انوار رحمانی‌ بر محنت‌سرای‌ مُلک‌ هبوط‌ نموده‌ و در ظلمت‌سرای‌ جمادی‌ و نباتی‌ و حیوانی‌، از حقایق‌ دلگشای‌ روحانی‌ دور مانده‌، دیدگان‌ قلبش‌ از رؤیت‌ انوار ملأ اعلی و جلوه‌‌های ‌لطیف‌ معنا محروم‌ خواهد گشت‌؛ «مَنْ رَکِبَ الْهَوی‌ أَدْرَکَ الْعَمی‌؛[18] آن‌کس‌ که‌ بر مرکب‌ هوا بنشیند، نابینا شود.»

بدین‌ ترتیب‌، مثل‌ مرد گرفتار هوا و هوس‌ که‌ در مغناطیس‌ پرحرارت‌ زن‌، اسیر تمنیات‌ شهوانی‌ او شده‌، همچون‌ شجره‌ پلیدی‌ است‌ که‌ محروم‌ از کوثر حیات‌بخش‌ روحانی‌ و طراوت‌ ثمرآفرین‌ بهشتی‌، بدون‌ داشتن‌ ریشه‌ای‌ در زمین‌، خشک‌ و رها در بستر مُلک ‌افتاده‌ و در نتیجه‌، همچون‌ هیزمی‌ خشکیده‌، بدون‌ استقامت‌ و پایداری‌ بر مرکب‌ دوزخی‌ زن‌ قرار گرفته‌، به‌ اعماق‌ جهنم‌ ناسوت‌ تنزل‌ می‌کند؛ ﴿مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ﴾؛[19] «مثال‌ سخن‌ پلید همچون‌ درخت‌ پلیدی‌ است‌ که‌ از روی‌ زمین‌ برکنده‌ شده‌ و آن‌ را هیچ‌ قراری‌ نباشد.»

اما مرد مؤمن‌ که‌ در پرتو حفظ‌ و نگه‌داری‌ از زن‌ به‌ مرتبت‌ عشق‌ نورانی‌ نایل‌ شده‌ و از انوار پرفروغ‌ قدسی‌ بهره‌مند گردیده‌، به مثابه‌ شجره‌ طیبه‌ای‌ است‌ که‌ سیراب‌ از کوثر رحیمی‌، استوار و مستحکم‌، ریشه‌ در زمین‌ مقدس‌ ولایت‌ گسترده‌ و از جاذبه‌ فریبنده‌ و وسوسه ساحر دوزخ‌ در امان‌ مانده‌ و شاخسار سبز و با طراوت‌ بهشتی‌اش‌ در پرتو جذبه ‌معنوی‌ و حالات‌ روحانی‌ به‌ طائر فردوس‌، بر آسمان‌ ملکوت‌ سرکشیده‌ و با الطاف‌ ربوبی‌، به‌ ثمرات‌ کمال‌پرور ولایی‌ زیور یافته‌ است‌: ﴿أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ * تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها﴾؛[20] «آیا نمی‌بینی‌ چگونه ‌خداوند مثلی‌ را زد که‌ کلمه‌ پاکیزه‌، همچون‌ درخت‌ پاکیزه‌ای‌ است‌ که‌ اساس‌ و بنیانش‌ استوار است‌ و شاخسارش‌ در آسمان‌ می‌باشد و هر لحظه‌ به‌ اذن‌ پروردگارش‌ میوه‌‌هایش‌ را عرضه‌ می‌دارد؟»

پی‌نوشت‌ها:

[1]. الکافی، محمد ابن یعقوب کلینی، ج 5، ص 332، ح 4، رسول اکرم(ص): «أَیهَا النَّاسُ إِیاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ‏ قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ‏ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْء؛ ای مردم! بر حذر باشید از سبزه مزبله! گفته شد: ای رسول خدا! سبزه مزبله چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در جایگاه پلید رشد یافته باشد.»

[2]. تاریخ یعقوبی، احمد ابن یعقوب، ج 2، ص 24: «ابولهب آزاردهنده‌ترین [شخص] نسبت به پیامبر بود.»

[3]. سوره مسد، آیه 5: «در گردنش ریسمانی از لیف خرما است.»

[4]. همان، آیه 3: «زود باشد که در آید در آتش دارای زبانه.»

[5]. سوره جن، آیه 15: «و اما ظالمان، پس باشند برای جهنم، هیزم.»

[6]. سوره مسد، آیه 4.

[7]. سوره تحریم، آیه 6؛ حضرت علی (ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده‌اند: «مَعناهُ عَلِّمُوهُم ما یَنجَونَ بِهِ مِنَ النّارِ؛ معنا آیه این است که آنچه مایه نجات آنها از آتش است، به آنها بیاموزید.» (منیة المرید، ص 380)

[8]. کلمات مکنونه، فیض کاشانی، ص 139: «رُوِیَ اَنَّ النَّبِیَّ(ص) کانَ قاعِدًا فِی المَسجِدِ فَسَمِعُوا هَدَّةً عَظیمَةً فَارتاعُوا فَقالَ(ص): اَتَعرِفُونَ ما هذِهِ الهَدَّةُ؟ قالوا: اللهُ وَ رَسُولُهُ اَعلَمُ، قالَ(ص): حَجَرٌ اَلقی مِن اَعلی جَهَنَّمَ مُنذُ سَبعینَ سَنَةٍ، اَلآنَ وَصَلَ اِلی قَعرِها فَکانَ وُصُولُهُ اِلی قَعرِها وَ سُقُوطُهُ فیها هذِهِ الهَدَّةُ، فَما فَرَغَ مِن کَلامِهِ(ص) الصُّراخُ فی دارِ مُنافِقٍ مِنَ المُنافِقینَ قَد ماتَ، کانَ عُمرُهُ سَبعینَ سَنَةٍ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ(ص): اَللهُ اَکبَرُ، فَعَلِمَت عُلَماءُ الصَّحابَةِ اَنَّ هذَا الحَجَرَ هُوَ ذلِکَ المُنافِقُ وَ اَنَّهُ مُنذُ خَلَقَهُ اللهُ تَعالی یَهوی فی جَهَنَّمَ وَ بَلَغَ عُمرُهُ سَبعینَ سَنَةٍ فَلَمّا ماتَ حَصَلَ فی قَعرِها، قالَ اللهُ تَعالی: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾؛ روایت شده که پیامبر اكرم(ص) در مسجد نشسته بود که [مردم] صدای افتادن چیز سنگینی را شنیدند و [از هیبت آن] ترسیدند. پس حضرت فرمود: ‌آیا می‌دانید این صدای چیست؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود: سنگی است که از هفتاد سال پیش از فراز جهنم سقوط کرده و الآن به قعر جهنم رسیده است و این صدا، صدای رسیدن آن سنگ به اعماق دوزخ و افتادنش بود. هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که از خانه منافقی از منافقان که هفتاد سال داشت، فریاد برآمد که او مرد. پس رسول اکرم(ص) فرمود: الله اکبر! آن‌گاه علمای اصحاب دانستند که این سنگ، همان منافق بوده که از زمان خلقتش در حال سقوط در جهنم بوده، تا اینکه عمرش به هفتاد سال رسید. پس چون فوت نمود، در قعر دوزخ واقع گردید. خداوند متعال می‌فرماید: “همانا منافقان در پایین‌ترین طبقة آتش قرار دارند”.» (سوره نساء، آیه 145)

[9]. سوره اعراف، آیه 179.

[10]. مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، عزالدین محمود ابن علی کاشانی، ص 387؛ روضة المتقین، محمدتقی مجلسی، ج 9، ص 285، حدیث قدسی: «اولیای من زیر پوشش من هستند که جز من کسی آنها را نمی‌شناسد.»

[11]. الکافی، محمد ابن یعقوب کلینی، ج 2، ص 242، ح 2، امام باقر(ع): «اَلنّاسُ کلُّهُمْ بَهائِمُ ـ ثَلاثَاً ـ اِلاّ قَلیلٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنُ غَریبٌ ـ ثَلاثَ مَرّاتٍ ـ؛[11] مردم‌ همه‌ حیوانات‌ چارپا هستند (این‌ جمله‌ را حضرت‌ سه‌ بار تکرار نمودند)، مگر عده‌ کمی‌ از مؤمنان‌، و مؤمن‌، غریب‌ و ناشناخته‌ است‌ (این‌ جمله‌ را نیز سه‌ بار تکرار فرمودند).»

[12]. سوره صافات، آیه 6 ـ 7.

[13]. سوره ملک، آیه 5.

[14]. سوره اسراء، آیه 45 ـ 46؛ ر.ک: بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 9، ص 118 و ج 18، ص 176.

[15]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد ابن محمد تمیمی آمدی، ص 408، ح 9367، حضرت علی(ع): «همانا توجه زنان به زینت زندگی دنیا و فساد در آن است.»

[16]. ارشاد القلوب، حسن ابن ابی‌الحسن دیلمی، ج 1، ص 59، امام سجاد(ع): «خواهش نفس، مرکب گناهان است.»

[17]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد ابن محمد تمیمی آمدی، ص 306، ح 6997، امام علی(ع): «خواهش نفس به پست‌ترین پست‌‌ها هبوط می‌دهد.»

[18]. همان، ص 307، ح 7043، از امام علی(ع).

[19]. سوره ابراهیم، آیه 26.

[20]. همان، آیه 24 ـ 25.

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: