اصحاب آتش

آنان‌ که‌ از محدوده‌ بهره‌مندی‌ از این‌ دو چراغ‌ عقل‌ الهی‌ و عقل‌ رحمانی ‌خارج‌اند و از انوار این‌ دو حقایق‌ عظیم‌ معنوی‌ بی‌نصیب‌اند، صرفاً از پرتو شعله‌ نفس‌ ناسوتی‌ که‌ به‌ دست‌ خود در عالم‌ مُلک‌ روشن‌ کرده‌اند، برخوردار می‌باشند و این، همان‌ علم‌ و آگاهی‌ به‌ ظواهر مُلکی‌ است‌. به‌ موجب‌ چنین‌ نفس‌ کثرت‌طلبی‌ به‌ بیان‌ «أَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْأَکبَرُ»[1] در حجاب‌ تیره‌ و تار علوم‌ اکتسابی‌ گرفتار آمده‌ و همت‌ خویش‌ را در عرصه‌ غفلت‌زای‌ دنیا تنها در خدمت‌ کسب‌ تمتعات‌ مادی‌ مصروف‌ داشته‌اند.

و مهجور از معارف‌ باطنی‌ و علوم‌ لدنی‌ در دام‌ تمنیات‌ نفس‌ شیطانی‌ به‌ لذایذ زودگذر دنیایی‌ دل‌ بسته‌ و در پرتو شعله آتشی‌ که‌ به‌ دست‌ خود برافروخته‌اند، مقربان‌ عالم‌ روحانی ‌و کروبیان‌ عالم‌ نورانی‌ آستان‌ ملکوتی‌ را که‌ مظاهر لطیف‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ هستند و از اوصاف‌ مذکر و مؤنث‌ مبرا می‌باشند، همچون‌ زنان‌ و دختران‌ دنیایی‌ تصور می‌کنند. قرآن‌ کریم‌ خطاب‌ به‌ این‌ گروه‌ چنین‌ می‌فرماید: ﴿أفَأَصْفیکمْ رَبُّکمْ بِالْبَنینِ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکةِ أُناثاً إِنَّکمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظیماً﴾؛[2] «آیا پس‌ پروردگارتان‌ شما را مخصوص‌ کرد به‌ پسران‌ و گرفت‌ از فرشتگان‌، دختران‌؟ به‌درستی که‌ شما هرآینه‌ سخن‌ بزرگی‌ را می‌گویید.»

اینان‌ به‌ بیان‌ روایی‌ «أَکثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ؛[3] بیشترین‌ جایگاه‌ سقوط‌ عقل‌‌ها تحت‌ درخشش‌ طمع‌‌‌ها است.‌» هر چند ممکن‌ است‌ در سرای‌ عالم‌ مُلک‌، صاحب ‌علوم‌ و فنون‌ پیشرفته‌ مُلکی‌ باشند، اما در واقع‌، از حقیقت‌ راستین‌ عقل‌ که‌ چراغ‌ هدایت ‌اولوا الالباب‌ به‌ سوی‌ جنت‌ ابرار است‌، محروم‌ می‌باشند: «اِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْعَقْلِ التَّجافی‌ عَنْ دارُ الْغُرُورِ وَ الْإنابَةِ اِلی دارِ الْخُلُودِ؛[4] همانا از نشانه‌‌‌های‌ عقل‌، دوری‌ جستن‌ از سرای فریب دنیا و بازگشت‌ به‌ سرای جاوید آخرت‌ است.»

اصحاب‌ شمال‌ نیز اگر چه‌ ممکن‌ است‌ خود را اهل‌ دین‌ و شریعت‌ اسلام‌ بدانند، اما به ‌دلالت‌ قرآنی‌ ﴿اِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین﴾[5] در حجاب‌ لذات‌ دنیایی‌ و وابستگی‌ به ‌قارون‌صفتان‌، از حیطه‌ شریعت‌ حقه‌ محمدی‌ و نیل‌ به‌ مقام‌ اولوا الالباب‌ مهجور می‌باشند و جایگاهی‌ جز اسفل‌ آتش‌ نخواهند داشت‌:«مَنْ عَظَّمَ صاحِبَ دُنْیاً وَ اَحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنْیاهُ سَخِطَ اللّهُ عَلَیهِ وَ کانَ فی‌ دَرَجَتِهِ مَعَ قارُونَ فِی التّابُوتِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ؛[6] کسی‌ که‌ صاحب‌ دنیایی‌ را بزرگ‌ شمارد و به‌ طمع‌ دنیایش‌ او را دوست‌ بدارد، خداوند بر او خشم‌ می‌گیرد و با قارون‌ در پست‌ترین‌ جایگاه‌ آتش‌ خواهد بود.»

گفتنی‌ است‌ که‌ یگانه‌ طریق‌ رهایی‌ این‌ گروه‌ از پست‌ترین‌ جایگاه‌ آتش‌ خشم‌ و شهوت‌ و دستیابی‌ به‌ چراغ‌ عقل‌ الهی‌، و ورود به‌ جرگه‌ اولوا الالباب‌ که‌ رشته‌ ارادت ‌خویش‌ را به‌ عروه‌ وثقای‌ ابرار آویخته‌اند، آن‌ است‌ که‌ در پرتو توجه‌ عاشقانه‌ به‌ شمس ‌شریعت‌ محمدی‌، شعله‌ نفس‌ مُلکی‌شان‌ را به‌ خاموشی‌ سپارند و خویشتن‌ را از حجاب ‌تعلقات‌ نفسانی‌ و خواهش‌‌‌های‌ دنیایی‌ برهانند تا توان‌ بهره‌مندی‌ از نور چراغ‌ عقل‌ الهی‌ و فروغ‌ چراغ‌ عقل‌ رحمانی‌ را یافته‌، به‌ دریافت‌ معالم‌ رسالت‌ و درک‌ و فهم‌ معارف‌ ولایت ‌نایل‌ گردند؛ چه‌ اینکه‌ به‌ دلالت‌ قرآنی‌ ﴿وَ جائَتْ کلُّ نَفْسٍ‌ٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ﴾؛[7] «و به ‌همراه‌ هر نفسی‌، حرکت‌دهنده‌ و بیننده‌ای‌ آمد.» در نهاد هر انسانی‌، نور عقل‌ هدایتگر محمدی‌ و فروغ‌ عقل‌ بصیرت‌ علوی‌ نهفته‌ است‌[8] و تنها در پرتو تطهیر نفس‌ از آلایش ‌شهوات‌ و زنگار کثرات‌، این‌ دو مروارید درخشان‌ نهفته‌ در صدف‌ ضمیر آدمی‌ جلوه‌گر شده‌، تجلی‌بخش‌ انوار کمال‌ و جمال‌ عقل‌ در نهاد او خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. این عبارت، سخن معروف عرفا است، به این معنا: «علم، بزرگ‌ترین حجاب و مانع است.» ر.ک: آداب الصلوه، امام خمینی، ص 11.

[2]. سوره اسراء، آیه 40.

[3]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد ابن محمد تمیمی آمدی، ص 298، ح 6750، از امام علی(ع).

[4]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج 74، ص 176، از رسول اکرم(ص).

[5]. سوره واقعه، آیه 45: «به‌درستی که آنها پیش از این در ناز و نعمت بودند.»

[6]. وسائل الشیعة، محمد ابن حسن حرّ عاملی، ج 17، ص 181، ح 22302، از رسول اکرم(ص).

[7]. سوره ق، آیه 21.

[8]. تفسیر خلاصة منهج الصادقین، ملا فتح‌الله کاشانی، ج 6، ص 9، ذیل آیه 21 سوره ق، از ام‌سلمه روایت شده است که رسول خدا(ص) فرمود: «مراد از سائق، منم و مراد از شهید، علی(ع) است.»

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: