آتش گدازنده جاذبه وجود زن

اگر قرآن‌ کریم‌ در ابتدای‌ سوره مبارک‌ یوسف‌(ع‌)، حکایت‌ نغز و دلنشین‌ یوسف صدیق‌(ع‌) را به‌ ﴿أَحْسَنَ الْقَصَصِ﴾[1] تعبیر نموده‌، بدین‌ جهت‌ است‌ که‌ حضرت‌ یوسف‌(ع‌) در مقابل‌ حب‌الشهوات‌ و جاذبه‌‌های‌ فریبای‌ زلیخا پایداری‌ نموده‌ و در پرتو فیض‌بخشی ‌برهان‌ ربوبی‌ و جمال‌ ابراهیمی‌ حضرت‌ یعقوب‌(ع‌)[2] آسمان‌ طهارتش‌ را به‌ ظلمت‌ شهوات ‌نیالود و قلب‌ پاکش‌ جلوه‌گاه‌ حقایق‌ رحمانی‌ گشت‌ و همچون‌ فولادی‌ مستحکم‌ در برابر مغناطیس‌ جمال‌ فریبنده زلیخا، صبر و شکیبایی‌ ورزیده‌ و در نتیجه ابراز این‌ صداقت و وفاداری‌ نسبت‌ به‌ عزیز مصر به‌ دلالت‌ ﴿وَ قالَ الْمَلِکُ ائْتُونی بِهِ اَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسی﴾[3] امین‌ خزاین‌ سلطنت‌ گردید و به‌ خاطر جوانمردی‌ و استواری‌ در برابر جاذبه شدید وجود زن‌ و کشش‌ عظیم‌ عشق‌ مجازی‌، به‌ گزینش‌ و اصطفای‌ ربوبی‌ نایل‌ شده‌ و به‌ شناخت‌ تأویل‌ احادیث‌ و معرفت‌ تعبیر رؤیا متنعم‌ گردید:[4] ﴿وَ کذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نَعْمَتَهُ عَلَیکَ﴾؛[5] «و همچنین‌ پروردگارت‌ تو را برگزیده‌ و تأویل‌ احادیث (تعبیر خواب)‌ را به‌ تو آموخته‌، نعمتش‌ را بر تو تمام‌ می‌نماید.»

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سوره یوسف، آیه 3: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما اَوْحَیْنا اِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ اِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ﴾؛ «ما نیکوترین داستان‌ها را از طریق این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو بازگو می‌کنیم؛ هر چند که پیش از این بر آن آگاه نبودی.»

[2]. تفسیر القمی، علی ابن ابراهیم قمی، ج 1، ص 324، ذیل آیه 24 سوره یوسف: «فَقامَتْ اِمْرَاَةُ الْعَزیزِ وَ غَلَّقَتِ الْاَبْوابَ فَلَمّا هَمّا رَأَی یُوسُفُ صُورَةَ یَعْقُوبَ فی ناحِیَةِ الْبَیْتِ عاضّاً عَلی اِصْبَعَیْهِ…؛ پس زن عزیز برخاست و درها را بست و چون هر دو مایل شدند، یوسف چهره یعقوب را در گوشه‌ای از خانه دید که انگشت خود می‌گزید. …»

[3]. سوره یوسف، آیه 54: «و پادشاه گفت: او (یوسف) را به نزد من آورید تا مخصوص گردانم او را برای خویش.»

[4]. درباره ابن سیرین نیز گفته‌اند: ابن سیرین را جمالی زیبا و سرشتی نیکو بود. زنی به صحبت او میل کرد. از وی خواهش کرد که اجناس بزازی خود را به خانه من بیاور، با تو معامله کنم و اجناس بسیاری به قیمت خوب از تو بستانم. ابن سیرین اجناس را برداشته به خانه وی بار کرد. بعد از لمحه‌ای آن زن با غنج و دلال نزد وی آمده، عشوه به کار برده، از او کام می‌خواست. ابن سیرین از مذمت زنا و عقوبت زناکاران شرحی بازگفت؛ فایده نبخشید. هر لحظه آتش شهوت او مشتعل‌تر می‌گشت. ابن سیرین خلاصی را در آن دید که خود را در نظر آن زن قبیح درست کند. به بهانه‌ای از نزد وی بیرون شده، بدن را به نجاسات آلوده کرده، نزد زن آمد. چون [آن زن] بر او نظر انداخت، زیاده کراهت و تنفر جسته، او را از خانه خویش بیرون کرد. او از اجناس بزازی خود چشم پوشیده، به خانه خود بازگشت. آنچه گذشته بود به زوجه خویش خبر داد. [زوجه‌اش] گفت: بدان نجاست و پلیدی، پاکدامنی خواستی، به ملاحظه ضرر دینی از نفع دنیوی گذشتی و از اجناس خود چشم پوشیدی، خدایت جزاها دهد، چنانچه به حضرت یوسف صدیق جزاها رسید. گویند: بعد از آن داستان در علم رؤیا و فنّ تعبیرات بدان پایه رسید که می‌توان او را ثانی یوسف صدیق شمرد. (نامه دانشوران ناصری، جمعی از فضلا و دانشمندان دوره قاجار، ج 2، ص 174 ـ 175)

[5]. سوره یوسف، آیه 6.

به اشتراک بگذارید
keyboard_arrow_up
error: